یادداشت شقایق
1403/8/17
یکی از زیباترین و متفاوت ترین کتابهای عاشقانه بود که خوندم و انتظارات منو کاملا از یک رمان عاشقانه برآورده کرد. به نظرم رمان عاشقانه ی کمی تو دنیا وجود داره که انقد زیبا و واقعی باشه یا حداقل من کم خوندم. همیشه میترسیدم سمت کتابای مارکز برم به خاطر تعدد اسامی ولی این کتاب اینطوری نبود و تبدیل شد به اولین اثری که از مارکز خوندم. عشقی که وجود داشت عمیق و قابل ستایش بود. البته من نمیتونم فلورنتینو آریسا (شخصیت مرد کتاب) رو کاملا دوست داشته باشم چون قطعا با تعدد روابطش موافق نبودم ولی به نظرم مارکز کاملا تو شخصیت پردازی ها موفق عمل کرده و سعی کرده خلق و خو های متفاوت یک انسان رو دقیق نشون بده و تلاش نکرده انسانها رو مطلقا سیاه یا سفید نشون بده شخصیت فلورنتینو آریسا نمونه ای بود از فراز و فرود شخصیت یک انسان و با وجود بی قیدی ای که داشت و با وجود ترومای وحشتناک طرد شدن از طرف پدر و جامعه کاملا میشد تنهایی عمیق و نیاز به عشق و محبتش رو حس کرد. تو قسمتی از کتاب گفته شده بود که خودش کسی بوده که اول زنها رو ترک میکرده و نمیتونسته تحمل کنه که زنی اول اونو ترک کنه که این خودش نشون دهنده ی طرحواره ی رها شدگی تو وجود این شخصه (به نظر من) فلورنتینو آریسا برای فرار از رنج رو آورده بود به این کار که بیشتر نوعی خودکشی روانی محسوب میشد تا انکار اون رنج. فرمینا داسا(شخصیت زن کتاب) هم وجودش پر بود از خشم و نفرت چون تو جامعه ای زندگی کرده بود که احساساتش رو جدی نگرفته بودن و طی این سالها خشمش رو فرو خورده بود. خانواده و جامعه بهش القا کرده بود که زن خوب زنیه که کدبانو و توسری خور باشه. درباره ی زن مردها تصمیم میگرفتن و عشق خصوصا تو زمان پیری تهوع آور محسوب میشد. برای همسرش پایداری رابطه مهمتر از عشق بود. همچنین پیچیدگیهای زندگی مشترک تو این کتاب به خوبی نشون داده شده بود و البته که میشه خیلی بیشتر از اینا تو داستان ریز شد و عمیق تر بهش فکر کرد.
(0/1000)
نظرات
1403/8/18
به بهههههه 🙂🤪🤪 حاااال کردم با این یادداشت، اول صبحی روحیه گرفتم 😇😅 این خشم فرو خورده فرمینا رو با توجه به نیمه دوم کتاب نوشتی یا چیزی بوده که خودت حس کردی از داستان؟ (وی نیمه دوم را نخوانده هنوز 😢)
1
0
1403/8/18
0