یادداشت مهدی منزوی
1404/2/27
"کوه مرا صدا زد" اثر "محمدرضا بایرامی ۱۳۷۲" یک داستان برای رده سنی نوجوانان و ظاهرا تنها اثر داستانی به زبان فارسی هست که تا حالا جایزه بین المللی دریافت کرده است! این کتاب توسط خانم "یوتا هیمل رایش" به زبان آلمانی ترجمه میشه با عنوان "جلال برای زندگی میتازد" و در سال ۲۰۰۱ هم برنده جایزه خرس طلایی استان برن سوئیس و هم برنده جایزه مار عینکی آبی، سوئیس میشه. خیلی برای من تعجب برانگیزه بااینکه انقدر جوایز سینمایی دریافت میکنیم، ولی درزمینه ادبیات دستاوردی نداریم؛ اون هم بااین سبقه تاریخی! ولی این کتاب چه خصوصیتی داشته که جایزه گرفته؟ بااینکه برای نوجوانان نوشته شده من از خوندنش لذت بردم. داستان درباره پسر نوجوانی هست به نام جلال که در روستایی در دامنه کوه زندگی میکنه بهمراه پدر و مادر و خواهرش. پدر مدتیه که مریض شده و با شروع فصل زمستان و وخامت حالش جلال مجبور میشه با وجود بارش برف با اسب بره ده همسایه بدنبال حکیم. و درادامه برای اینکه نشون بده مرد شده و میتونه از پس وظایف پدرش بربیاد، کارهایی رو انجام میده که از بچههای هم سن و سالش انتظار نمیره. این روند اعتماد کردن بزرگترها و از پس کارها براومدن در طول داستان ادامه پیدا میکنه. در مراسم اهدای جایزه در زوریخ ولی اونچیزی که در متن سخنرانی اهدا کننده جایزه اومده و در انتهای کتاب هم چاپ شده بهمراه سخنرانی خود آقای بایرامی در اون مراسم برای من خیلی جالب بود. آقای 'چارلز لینس مایر' به نکاتی در کتاب اشاره میکنه که اصلا به ذهن من خطور نکرده بود و خود آقای بایرامی هم در سخنرانی موقع اهدا جایزه به این اشاره میکنه که بعضی مطالبی که منتقدین بیان میکنن برای ایشون هم جالبه و تاحالا کسی متذکر نشده بوده!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.