یادداشت طیبه اژه ای

انجیرهای سرخ مزار: مجموعه داستان
        جنازه های مان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند. بعد از چند روز، پای که روی مان مانده شد، بیدار شدیم.
گفتم: «ما را یافتند.»ء
پدر گفت: «آسوده بودیم، باز جنجال شد.»ء
کاکایم گفت: «ها، ما را یافتند.»ء
پدر دوباره گفت: «نمی فهمند که مرده ها را نباید بیدار کنند.»ء
گفتم:«ما که نمردیم، ما کشته شدیم.»ء
کاکایم فقط خنده کرد؛ درست مثل وقتی که هنوز زنده بود و خنده می کرد، خنده کرد..


روایتی از افغانستان، روایتی از جنگ
مثل هر مجموعه داستانی، هم داستانهای قوی داره و هم ضعیف اما به خوندنش میارزه
آخر کتاب یه واژه نامه هم داره که هرچند همه ی لغات ناآشنای کتاب توش نیست ولی خیلی خوبه
      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.