یادداشت حنانه
1403/10/13
4.0
13
كتابى در مورد انسان محصور در ماده مثل ديگرآثار ديكنز پندهاي اخلاقى را در قالب داستان به صورت سمپاتى ميگيه. درظاهر يك داستان خودمانى و گيراست در صورتى كه پر از فلسفه و مفهوم پشت سرشه. ديكنز زمانى اين كتاب را نوشت كه قريب به ۲۰۰ سال بود كه كريسمس دراروپا و على الخصوص جهان انگليسى زبان، آن جديت سابق را نداشت. دليل اين كاهش توجه اين بود كه كريسمس را يك سنت خرافى مى دونستند و بعد ها نگاه انقلاب صنعتى و سرمايه دارى نيز به اين ممنوعيت ها دامن زد، چراكه هريك روز تعطيلى، براى صاحبان صنايع و كارخانه ها به معناى ضرر يا سود كمتر بود. از قضا اسكروج داستان ديكنز نيز فرد ثروتمندى است كه به تنها كارمند خود ظلم مى كند حقوق مكفى به او نمى دهد و همچون هرسرمايه دار پول پرستى، از تعطيلات متنفر است، چراكه مجبور است با مرخصى كارمندش موافقت كند و درب دكانش را براى يك روز ببندد مشخص است كه احياى جشن ها كريسمس از دغدغه هاى اصلى ديكنز در خلق اين رمان است
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.