یادداشت مهدی لطفآبادی
1401/12/15
مارتین مکدونا رو به پیشنهاد یکی از دوستهام شروع کردم به خوندن و واقعاً انتظار نداشتم انقدر خوب باشه... داستان دربارهی یه دختره که از مادرش نگهداری میکنه و مادرش از ترس تنها شدن سعی میکنه هر جور شده، حتی به قیمت از بین بردن زندگی دخترش اون رو پیش خودش نگه داره... از اون سمت دختر هم در مواقعی با خشونت به تنبیه مادرش میپردازه... انقدر صحنههای خودخواهی شخصیتها به خوبی ترسیم شده که هر لحظه از این قساوت قلبها جا میخورید... جدای از تمام اینها نمایشنامه پایان کاملاً روشنی نداره و از جایی به بعد به راوی غیرقابل اعتماد و شیزوفرنیک رومیاره که میتونه بدترین قساوتها رو به کار برده باشه و یا برعکس در پایان بیگناه باشه... اگه علاقهمند به نمایشنامه هستید حتماً این کار رو بخونید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.