یادداشت رضا مهدوی

رضا مهدوی

رضا مهدوی

4 روز پیش

        اینجا هتل نیست

گاهی اگر حواست نباشد و به اشتباه فکر کنی که به هتل آمدی، حوادث و اتفاقاتی در زندگی ات رخ میدهند که اگر حواست جمع باشد میفهمی که اشتباه فکر کردی و خدا نکند که غافل باشی و نفهمی و چه درد بدی ست نفهمی❌

گاهی فکر میکنی خدا فقط در سجاده و مسجد و هنگام نماز ست.

✴️ تو بگو؛ 
خدا با بنده ای که متوجه وجود مُشرف بر خودش نیست چه کند؟ نابودش کند؟یا به سبب اتفاقاتی به او گوشزد کند که بنده من، نگران چه هستی؟ چرا انقدر درگیر خارج از خودت هستی و خبری از خودت نیست؟
به راستی چقدر به فکر خودِ خودمان هستیم؟

گاهی فکر میکنی بیمارستان و دکتر و تجهیزاتِ خوب، کار تو را پیش میبرند❌

✴️تو بگو؛ 
خدا با بنده ای که سراسر ضعف و فقر است چه کند؟ در کمتر از چشم برهم زدنی نیست و نابودش کند؟ یا به وسیله حوادثی به او گوشزد کند که چه کسی از او قدرتمندتر است؟ چه کسی از او داناتر است؟ و هیچ کس غیر خودش شایسته امیدواری نیست.

گاهی فکر میکنی با مطالعه برخی کتب و همچنین تفکر درباره مسائل آرمانی، بزرگ شده ای و توهم قوی شدن پیدا میکنی❌ یا حتی ممکن است توهم قوی شدن نداشته باشی، ولی بخاطر اهداف بلندی که در سر داری باید قوی بشوی ولی نمیدانی از کجا و چگونه شروع کنی.

✴️تو بگو؛ 
 خدا به بنده ای که فکرش جلو رفته ولی روح و قلب و جسم و عقلش به اندازه و هماهنگ جلو نرفته چه کند؟ بگذارد همینطور در وادی ترسناک سرگردانی پرسه بزند؟ از طریق توهم ها و چه کنم چه کنم ها و رسیدن به بن بست، دچار نیست انگاری اش کند؟

یا اینکه با ایجاد فرصتهای امتحان، سعی کند ابعاد مختلف وجود این بنده را ارزیابی کند؟ به راستی ما حتی برای یک بُعدمان بلد نیستیم طرحی بریزیم و فقط ادعای علم و دانش داریم.

گاهی فکر میکنی(البته بهتر است بگویم فکر میکنی که داری فکر میکنی و الا بیشتر خیال کرده ای)  چیزی نداری و کلا یادت میرود غرق در نعمت هستی. مثل ماهی ای که در آب است و نمیفهمد. تازه از خدا هم شاکی میشوی و میگویی چه به من دادی جز بدبختی و گرفتاری و نداری؟ ❌

✴️ تو بگو؛ 
خدا با بنده ای که تازه اگر بخواهد شکر کند عاجز است چه کند؟ بنده ای که حتی نمیفهمد همین که درد را میفهمد نعمت است. بنده ای که با چشمانش می‌بیند ولی نمیداند در اطرافش کسانی هستند که برای یک لحظه تماشای دنیای بیرون، هزینه های هنگفتی می‌کنند. نمیداند دور و برش کسانی هستند که هزینه های هنگفتی میکنند برای اینکه بتوانند کمی بشنوند. 
این بنده فقط یاد گرفته در امتحانات علوم ،در پاسخ به سوال انسان چند حس دارد عدد ۵ را بنویسد و نمره بگیرد. 

پ.ن : 
1⃣ قدرِ فرصتِ حوادثی که در زندگیمان می افتد بدانیم. این لحظات، مروری بر آنچه گذشت و آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم و آنچه باید باشیم هست.

2⃣ خدا به سبک ما انسان ها برنامه ریزی نمیکند.در حد ذهن ناقصم میگویم،خدا عملگرای محض است.
اصلا منتظر کامل شدن شرایط برای امتحان گرفتن نمیماند.تاریخ برای امتحاناتش نمیدهد و از ویژگی های معلم و مربی خوب همین است که متربی بداند در حال ارزیابی و رصد است و نداند کی امتحان نهایی ست.
روش نمره دهی او هم متفاوت است.
در امتحانات مرسوم که به درد مدرک  میخورد و خبری از درک نیست، صرفا به آن قسمت از دانسته ها که بتوانی روی کاغذ بیاوری نمره میدهند،ولی خدا امتحان میگیرد تا قسمتهایی را که بلد نیستی و فکر نمیکردی اصلا سوال بیاید، ببینی و تلاش کنی در امتحان بعدی آماده تر حاضر شوی. 
آری،او همه شرایط تو را در نظر میگیرد و نمره میدهد. 
او مربی ای است با صفاتی همچون علیم، قدیر ،رحیم، حکیم، تاجر و... ست. 

3⃣ عنوان متن، نام کتابی ست  از مجموعه کتاب‌های «دریچه ای به حقیقت دنیا» نوشته « وحید لحمی و فرزاد یوسفی » 

📍 راهروی اتاق عمل 
١٣ خرداد ١۴٠۴
#ابتلا
#خدا
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.