یادداشت سیده زهرا ارجائی
1403/12/21
فلورا بلکهارت، دختری باهوش و علاقهمند به کتابهای کمیک است که در زندگیاش چندان احساس شادی نمیکند. پدر و مادرش جدا شدهاند و فلورا با مادرش که علاقهی عجیبی به نوشتن داستانهای عاشقانه دارد، زندگی میکند؛ نوشتن داستانهای عاشقانه چیزی است که فلورا اصلا آن را دوست ندارد و حتی آن را عامل جدا شدن مادر و پدرش میداند! یک روز، سنجابی به نام اولیس به طرز عجیبی قدرتهای ابرقهرمانی پیدا میکند و دوستی غیرمنتظرهای بین او و فلورا شکل میگیرد. در این میان، ماجراهایی طنزآمیز و احساسی رخ میدهد که هم به روابط خانوادگی فلورا میپردازد و هم نشان میدهد که دوستیهای خاص و غیرمنتظره، چطور میتوانند زندگی ما را تغییر دهند. نویسندهی داستان تلاش کرده تا دغدغههای یک کودک با والدین طلاقگرفته را نشان دهد؛ او با زبانی طنز و صمیمی و در قالب ماجرایی فانتزی، به بیان احساسات فلورا میپردازد. علیرغم لحن طنزآمیز و خلاقیت نویسنده در خلق فانتزیِ داستان، نافرمانی، بیادبی و حتی وقاحت فلورا در برابر مادرش، بیش از اندازه است و حتی در انتهای داستان به نظر میرسد همین رویه بود که باعث شد مادر فلورا در رفتارش تجدیدنظر کند! خلاصه اینکه تصویری که از خانواده، ارتباط بین اعضای خانواده و خصوصاً فرزند و مادر در داستان ترسیم شده، تصویری مطابق با فرهنگ ایرانی اسلامی نیست و این موضوع در تمام کتاب به چشم میخورد و حتی زیربنای محتوای داستان است. از سوی دیگر، ترجمه داستان در بسیاری قسمتها به قدری خشک و رسمی است که نتوانسته لحن طنزآمیز، جذاب و صمیمی متن اصلی داستان را به مخاطب فارسیزبان منتقل کند...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.