یادداشت زهراخدائی
1401/2/26
4.0
323
داستان این کتاب درباره ی دختری به نام نوراست. نورا در یک روز به خاطر اتفاقات بدی که برایش می افتد (از جمله مرگ گربه اش) فکر میکند در این دنیا زیادی است و به هیچ دردی نمی خورد. برای همین دست به خودکشی میزند. نورا در حال دست و پا زدن بین مرگ و زندگیست و وارد کتابخانهی نیمه شب شده، این کتابخانه، کتابخانه ای بین مرگ و زندگی است، کتابخانه ای پر از کتابِ زندگی! زندگی هایی که نورا میتوانست داشته باشد. اولین کتابی که نورا با آن مواجه میشود، کتاب «حسرت ها» ست که وزن سنگینی دارد، آیا نورا طاقت مواجه شدن با آن را دارد؟ این کتاب برای من تلفیقی از فلسفه و روانشناسی و فیزیک کوانتوم بود. اما نه به طور عمیق، بلکه خیلی ساده و خودمانی! یک رمان در سبک خودیاری!من این کتاب را در تاریک ترین روزهای زندگی ام خواندم و بسیار برایم لذت بخش و خوب بود. به نظرم دوست داشتن این کتاب بستگی به زمانی دارد که آن را میخوانید ،اما اگر کسی هستید که مدام در حال حسرت خوردن کارهای گذشته تان هستید این کتاب برای شماست. ترجمه روان وخوش خوان بود. در کل من فعلا این کتاب را دوست دارم و از خواندنش خوشحالم🙂
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.