یادداشت مسعود بربر

جن: حفره ای قرمز میان سنگفرشهای از هم جدا شده
        زمانی، دور و بر دوازده سالگی، داستان که می خواندم، بگو کاری از هسه یا بل یا کامو، مرا می برد در یک فضای سایه روشن زنده آن سان که جهان بیرونی از یادم برود. جن، نه که بگویم داستانی بی مانند بود، اما پس از سالها برایم فضایی داشت. جهانی پر از سایه روشن و هر گوشه مخروبه ایش رازی... می شد شاید پیش نویس فیلمی از دیوید لینچ باشد...
      
3

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.