یادداشت fateme.z.yassi
1403/7/10

🌅...نور تند مشمئزکنندهای از پشت پنجرهی چوبی به اتاق میتابد و میخواهد از لای پلکهای نیمه بازم، خودش را به مردمک چشمهایم برساند. با کلافگی ملافه را کنار میزنم و رویم را برمیگردانم. طرهای موی سیاه، توی دماغم میرود و عطسه میکنم. دست دراز میکنم تا صورت فضل را نوازش کنم. عجیب است که گریه نکرده و خودش را روی من نینداخته. دستم روی تشک میلغزد و به دنبال پاهای کوچک گوشتالویش میگردد. هرچه دستم پیش میرود، جز خنکای تشک چیزی حس نمیکند، بازوی کشآمدهام را رها میکنم، به شکم دراز میکشم و زمزمهوار میگویم: عزیزِ مادر کجا رفتی؟ داری چهکار میکنی؟؛ منتظر صدای نازک گوشنوازش میمانم؛ اما صدایی جز هوهوی یاکریم به گوش نمیرسد. یک چشمم را باز میکنم و از لابهلای انبوه مژههای سیاهم، اتاق را از نظر میگذرانم؛ اما فضل را نمیبینم. سراسیمه از جا بلند میشوم و به سمت در خیز برمیدارم. ... 📚متنی که خواندید خطوط ابتدایی کتاب "من خواب دیدهام" را تشکیل میدهد. کتابی که به برخی اتفاقات پنهانیِ کوفه و مدینه در زمانِ حضور امام کاظم(ع) و بعد از شهادت ایشان، و چگونگی تشکیل گروه "واقفیه" اشاره میکند. 📖کتاب ابتدا از زبان زنی به نام "نسیبه" روایت میشود که ماموریتی خطرناک به او سپرده شده است. اما کمی بعدتر مردی به نام "حیان" به داستان اضافه شده و بخشی از ماجرا از نگاه او روایت میشود. 🖇متن کتاب روان و ساده است. زاویهی نگاه نویسنده تازگی داشت، و قلم و نوع روایتِ ایشان برایم جذاب بود. شخصیت "نسیبه" مرموز و جالب بود. اما هرچه به انتهای کتاب نزدیکتر میشدم سِیر اتفاقات مبهمتر و بیان جزئیات کمتر میشد. پایان کتاب چندان برایم جالب نبود چون سرنوشت تعدادی از شخصیتها، به ویژه شخصیت اصلیِ کتاب که ظاهراً "نسیبه" است، مشخص نشد. 🔮رمانهایی با این سبک و سیاق همیشه برایم جذاب بودهاند، اما مشکل این کتابها این است که منبع اتفاقات تاریخی و مذهبی گفته شده در داستان، در کتاب بیان نمیشود و در واقع مرز بین واقعیت و خیالِ نویسنده چندان مشخص نیست. 🍁در نهایت اگر مثل من این سبک داستانها را میپسندید، موضوعِ جذابِ کتاب و هنرِ نویسنده، ارزش یک بار خواندن را دارد. #معرفی_کتاب #من_خواب_دیدهام نوشته #فاطمه_الیاسی #نشر_بین_الملل
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.