یادداشت لیلا مهدوی

 یکلیا و تنهایی او
        یکلیا؛ نگاه کن. آسمان روشن می‌شود. خواب چوپانان سبک شده است. روز محنت‌زای دیگری در انتظارشان است. مرا رها کن یکلیا، بگذار همراه آمدن آفتاب من بگریزم. که زیر آفتاب زشتی‌ها نمایان‌تراند!
      

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.