یادداشت mahi

mahi

mahi

3 روز پیش

        آغازش با لبخندی شیرین است، خنده‌ای از سر دل، از دلِ جوانیِ خسرو...
اما هر ورق که جلوتر می‌روی، گره‌ها بیشتر می‌شوند، دل عاشق‌تر، و مسیر پرپیچ‌تر.
او فقط عاشق نیست... او در عاشقی می‌زید، نفس می‌کشد، تا آن‌جا که عشقش او را به میانه جنگی بی‌رحم می‌کشاند.
و درست همان‌جا، که باید شمشیر باشد و خون، تو اشک می‌ریزی؛ برای پسری که شاید هیچ‌گاه فرصت عاشق ماندن نیافت.
خسرو و شیرین فقط یک منظومه نیست، آیینه‌ای‌ست از دل‌باختگی، دلدادگی، و سرنوشت‌هایی که گاهی پیش از وصال، پایان می‌گیرند...
      
11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.