یادداشت سروش علی‌نژاد

        رمان بهشت از میه‌کو کاواکامی، اثری عمیق، ظریف و اندوهگین درباره رنج، خشونت، و پیوندهای انسانی است. داستان حول نوجوانی روایت می‌شود که به‌دلیل چشم لوچش، در مدرسه مورد آزار جسمی و روانی قرار می‌گیرد. در این میان، او با دختری دوست می‌شود که او هم شرایط مشابهی دارد. این دو، در دنیایی که فهم و همدلی در آن نایاب است، پناهی در یکدیگر می‌یابند.

کاواکامی با نثری دقیق و بدون اغراق، خشونت را نه‌فقط به‌عنوان یک کنش فیزیکی، بلکه به‌مثابه تجربه‌ای هستی‌شناسانه بررسی می‌کند. روایت از منظر درونی شخصیت‌ها، حس درد، سردرگمی و میل به درک معنای زندگی را به‌زیبایی منتقل می‌کند. گفتگوهایی که بین شخصیت‌ها شکل می‌گیرد، لایه‌های فلسفی درباره رنج، اختیار و مقاومت را آشکار می‌سازد.

بهشت داستانی مینیمالیستی اما سرشار از بار عاطفی است. رمانی که خواننده را وادار می‌کند بار دیگر به مفهوم "نجات" در دنیای بی‌رحم فکر کند. اگر به ادبیات ژاپن و روایت‌های روان‌کاوانه‌ی انسانی علاقه دارید، این کتاب تجربه‌ای درخشان و تأمل‌برانگیز خواهد بود.
      
9

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.