یادداشت
1401/5/18
4.3
21
وسط یک عالم مشغله، کتاب را برداشتم تا تورقی کنم … شروع کتاب با درد و رنج و فقر بود… فقری که باعث شد پدری دخترکش را به بردگی بفرستد… و دختری که به خاطر زندگی بخشیدن به خواهر کوچکش راضی به بردگی میشود… شروع کتاب حالم رو بد کرد… باید ادامه میدادم انقدر که دخترک از این شرایط خلاص بشود… انگار قرار بود طول بکشد … با دخترک همراه شدم. در مسیر ، همراهش کتک خوردم، روی خارها راه رفتم، گرسنگی را حس کردم، دلتنگ مادرم شدم و از برده فروش و خریداران برده ترسیدم… فصل بعد راوی عوض شد… خوله بنت سعد دختر بزرگ یثرب… رخوت و غرورش را حس کردم… از تنبلی و گستاخی اش حرص خوردم… دخترک به ما ملحق شد… . . . . (حالا دیگر در کتاب غرق شدم و نمیتوانم دل بکنم…) انگار خوله و ناتا حرف های جدیدی میشنوند… اسم دین جدید پیامبر جدید حرف هایی عجیب ولی امید بخش برابری انسان ها برابری برده و آزاد، سیاه و سفید، زن و مرد کلماتی ناآشنا ولی روح نواز و مسحور کننده…. من هم با خوله و ناتا مسحور صوت قرآن شدم ... انگار من هم برای اولین بار است که قرآن را میشنوم… انگار برای اولین بار پیامبر را میبینم… کاش من هم همسایه حضرت بودم. کاش درآن هوا نفس میکشیدم… . . . . . . ناتا داستان کنیزی است که گذرش به یثرب می افتد و حالا اوست و طلوع اسلام در مدینه النبی و حالا ناتا انگار کورسوی امیدی پیدا کرده برای رهایی و برگشت به آغوش خانواده … آیا رها میشود؟ با ناتا به ۱۴۰۰ سال پیش رفتم… درد بردگی را حس کردم معنی تبعیض نژادی را فهمیدم دلم برای دخترکان زنده به گور شده آتش گرفت خنکای نسیم اسلام در فضای داغ و غبارآلود عربستان آرامم کرد... تا به حال با هیچ کتابی اینچنین روحم به مدینه النبی پرواز نکرده بود. حس میکردم میان کوچه ها قدم میزنم... با پیامبر هم کلام میشوم... از ظلم به اهل بیت قلبم آتش میگیرد و آتش درب خانه را مقابل چشمم میبینم...😭 (این کتاب اولین کتابی هست که دیدم انقدر ظهور اسلام را امیدبخش تصویر کرده. خواننده شرایط عربستان جاهلی را با قلم توانای زهرا باقری با تمام وجودش درک میکند و طلوع اسلام مثل آبی خنک وجودش را آرام میکند خیلی از مسائل و حتی معارفی که برای همه ما تکراری است با بیانی نو و شیوه ای جذاب و داستانی دوباره بر جان مینشیند. ) *اگر نسبت به بعضی مسائل حساس هستید کتاب مناسب سن حدود دبیرستان است*
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.