یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
ناگازاکی، رمانی کوتاه برگرفته از داستانی واقعی به قلمِ «اریک فی» نویسندهی فرانسویست. داستان در موردِ مردی ۵۶ساله و کارشناسِ هواشناسی به نامِ «شیمورا» که به تنهایی در خانهای در حاشیهی شهر «ناگازاکی» زندگی میکند. همه چیز از آنجا شروع میشود که او به جابجایی لوازم خانه به خصوص کم شدنِ خوردنیها در یخچالِ خانهاش مشکوک میشود تا سر انجام به این نتیجه میرسد که دوربینی در خانه نصب کند و وقتی در خانه نیست به مونیتورِ خانه بپردازد، تا اینکه... . کتاب را با ترجمهی روانِ آقای «محمود گودرزی» خواندم و چند حسِ مختلفِ عجیب (تنهایی، فلش بک به خاطراتِ گذشته و ...) در هنگامِ مطالعهی کتاب داشتم. اولین کتابی بود که از این نویسنده میخواندم و از دوستِ عزیزی که با ریویوی جذابش من را ترغیب به خواندنِ آن کرد تشکر میکنم. داستان برای من کشش مناسبی داشت اما ثلثِ پایانیِ کتاب برای من بسیار جذابتر بود. در انتها ضمن اینکه ۴ستاره برای کتاب منظور میکنم و خواندنش را به دوستانم پیشنهاد میکنم، توجه شما را به دو قسمت از نوشتههای کتاب جلب مینمایم: میگویند برخی لاکپشتهای دریایی برای مردن به همان ساحلی بازمیگردند که در ان به دنیا آمدهاند یا ماهیهای آزاد دریا را ترک میکنند و به رودخانهای میروند که در آن بزرگ شدهاند تا در آن تخمگذاری کنند. چنین قراردادهایی بر زندگیِ موجوداتِ زنده حکمفرماست. به خود میگویم باید در تمامِ قانونهای اساسیِ دنیا این حقِ غیرقابل مصادره نوشته شود که هرکس بتواند هر وقتی بخواهد به مکانهای مقدسِ کودکیاش بازگردد. به او دسته کلیدی بدهند که درِ تمام آپارتمانها، ویلاها و باغچههایی را که در کودکیاش در آن گذشته به رویش باز کنند و به او اجازه دهند ساعتها در قصرهای زمستانیِ خاطراتش پرسه بزند.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.