یادداشت Narges
1404/3/5
#نظر_ناکارشناسانهام راجع به این کتاب: کتاب بسیار کم حجم، با نثری بسیار ساده و غمانگیز. جوری نثرش سادهاس که وقتی شخصیت داستان در مورد مرگ پدرش حرف میزنه انگار واقعا اتفاق مهمی نیوفتاده ولی من با خوندنش حس غم عمیقی زیر پوستم شروع به حرکت کرد. داستان جوری پیش میره انگار داری صفحات روزنامه میخونی که خالی از احساس نوشته شده اما! اما همونطور که گفتم با این نثر ساده میتونه عمیقترین غم رو بهت تزریق کنه. کتاب با خواب شروع میشه و با خواب تموم میشه. توی خوابِ پسر، پدر، زایندهرود، باتلاق گاوخونی، آب، اصفهان و معلم کلاس چهارم آقای گلچین بیشترین نقش رو دارن. باتلاق برای پسر نماد یه جای تاریک و ترسناکه که وقتی هر بار توی خواب باهاش روبهرو میشه اون سریع میترسه و از خواب میپره ولی برای پدر، باتلاق گاوخونی و خود زایندهرود نماد جایی هست که میتونه راحت و آزادانه تنها و راحت باشه. ازدواج و نوع نگاهی که پسر به زنش که دخترعمهاش داشت برام جالب بود. جایی که میگه دخترعمهام تنها زمانی برام جذابیت داشت که مال من نبود و قرار نبود مال من باشه ولی حالا که برای منه انگار میبینم دوستش ندارم. کتابیه که با همین سادگیاش کلی ذهنتون رو درگیر میکنه و شما رو بدون اینکه کلمات رو بگه، انواع احساسات رو بهتون منتقل میکنه. امتیاز من ۸ از ۱۰ #گاوخونی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.