یادداشت ال‌ناز عطائی

        [ مهاجرت که میکنی دیگر یکی نیستی ، چندتایی؛ بسته به اینکه از میان چند جماعت گذشته باشی و از چه جاهایی و از چه تونل‌هایی عبور کرده باشی تعداد این "تا"ها کم و زیاد می‌شود. از هرجا که میگذری ، یکبار تا میخوری. هر "تا" یک هویت است و هر هویت نامی دیگر دارد. هرچه نام‌هایت بیشتر باشد، پیچیده‌تری. ]
#فرنگیس_مرده_است نوشته‌ی #مسعود_کریم_خانی_روزبهان 
‌‌
[ آنجا به دنیا آمده‌ام‌. آنجا بزرگ شده‌ام. ریشه‌هایم آنجاست. بعدها وقتی بزرگ شدم ، وقتی گم شدم ، بیشتر فهمیدم که چقدر به ریشه‌های خودم نزدیکم. ]
‌
خوندن کتاب فرنگیس مرده است ، برای من تجربه‌ی جدیدی بود.
قصه‌ ، با همین جمله شروع میشه!
و همون اول چند تا سوال بزرگ به وجود میاره که خب
 "فرنگیس کیه!؟" "چرا مُرده؟" یا "چجوری مُرده؟" ...
داستانِ فرنگیس رو از زبان یک استاد دانشگاهی میخونیم که دیوانه‌ی عتیقه‌جات باستانیه و خونه‌ای داره پر از این وسایل...مهاجره ‌و عاشق کافه نشینی. از نظر من نگاه خیلی شاعرانه و به قول مردم "هنری‌ای" به زندگی داره که میشه این موضوع رو توی خیلی از تعاریفش از زندگی،عشق،هویت،مهاجرت و ... دید.
‌
این قصه‌‌، پر از نشونه و نکته و رمزه. حتی توی اسم‌گذاری‌های شخصیت‌های داستان میشه این موضوع رو به وضوح دید و این نشونه از خلاقیت و هوش نویسنده داره ✨️
‌
 این قصه‌ ، این کتاب ، و این روایت قطعا میتونه تجربه‌ی جدید و جذابی برای خواننده‌ی ادبیات داستانی فارسی باشه .
‌
و صد البته ارزش خوندن داره 🤝🏻
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.