یادداشت ابوالفضل شربتی

        اگر به احوال و روشنفکران ایرانی، از آغازِ مطرح شدنشان در حدود کمی بیش از صد سال، به‌دقت بنگریم شاید نتوانیم تکلیف عده‌ای را مشخص کنیم. به بیان دیگر، دو دسته از روشنفکران از هم قابل تشخیص‌اند، دستۀ اول موافقانِ سنت، و دستۀ دوم موافقانِ مدرنیته. در این بین عده‌ای هستند که خودشان را دستۀ سومی معرفی می‌کنند که «نه مانند سنت‌گرایان مرتجع‌اند و نه مانندِ متجددان غربزده». اگر تکلیف دو دستۀ پیش‌گفته، تا حد زیادی، مشخص باشد اما دستۀ سوم گستردگی و تنوعی دارد که در مقامِ تقسیم‌بندی و فهمیدن مدعاهایشان با ابهام مواجهیم. این کتاب تلاش می‌کند دسته‌بندی‌ای از روشنفکران ارایه کند که این ابهام را بزداید.
نویسنده در ابتدا تاریخچه‌ای از روشنفکری و روشنفکران، از نخستین جوانه‌هایش در مغرب‌زمین، ارائه می‌کند. این مسأله و طیف اندیشه‌ای ابتدا با «نسبت عقل و دین» پدید می‌آید. در قرون وسطا آکوئیناس و پیروانِ آکوئیناس بودند که بین عقل و دین آشتی برقرار کردند. آن‌ها نشان دادند برای انسان دو غایت معرفی کردند، دو غایتی که بر پایۀ تفکیک و آشتی بین عقل و دین بود. غایتِ ماوراءطبیعی، که وحی راهنمای آنست، و غایت طبیعی، که فلسفه عهده‌دارِ آنست. این تفکیک به روی کار آمدند مدرنیزاسیون (نوسازی) کمک کرد. روشنفکر هم در این زمینه پدید آمد، کسی که با خِرد انتقادی به نقد موضوعات اساسیِ جامعۀ خود، به‌خصوص، در عرصۀ فرهنگ و سیاست می‌پردازد. مدرنیته نیز حاکم‌شدنِ خرد خودبنیاد به‌جای مرجعیت سنت، مذهب یا مرجع دیگری است.
در مغرب‌زمین دو رهیافت به مدرنیته قابل تفکیک است. رهیافت ذات‌گرایانه و رهیافت غیرذات‌گرایانه. ذات‌گرایان معتقدند در میان ویژگی‌های فراوان هر چیز بخشی‌شان ذاتی و بنیادی‌اند، باقی‌شان اتفاقیست، اما ویژگی‌ها و مشخصه‌های ذاتی از بین نمی‌رود، این دسته از پدیده‌ها تعاریفی جامع و مانع ارائه می‌دهند؛ در این دیدگاه لغات و پدیده‌ها معنا و هویت ثابتی دارند. در مقابلِ این دسته غیرذات‌گرایان قرار دارند که برای مفاهیم، اشیاء، ارزش‌ها و گزاره‌ها هستیِ عام و ثابتی در نظر نمی‌گیرند. زبان، فرهنگ و گفتمان‌های مختلف است که هویت و معنای متفاوت و سیالی برای مفاهیم و پدیده‌ها ایجاد می‌کند. غیرذات‌گرایان معتقدند که حقیقت‌های عام و جهان‌شمول وجود ندارد، نه اینکه اصلاً حقیقتی وجود ندارد. دکارت، لاک، روسو، کانت، هگل، فرانکفورتی‌ها، و پوپر نمونه‌هایی از ذات‌گرایان‌اند. و در مقابل، کوهن، فایرابند، ویتگنشتاین، نیچه، و پست‌مدرنیست‌ها نمونه‌هایی از غیرذات‌گرایان‌اند. چیزی که گفته شد فصل اول و دوم کتاب و ابزاری بود که با آن بخش سوم، یعنی بررسی روشنفکران ایرانی، تقسیم‌بندی می‌شود. تصویری از این تقسیم‌بندی را در ادامه می‌آورم.
1.	روشنفکران ذات‌گرا به مدرنیته
-	ذات‌گرایان مخالفِ مدرنیته، مانند فردید، شایگان، داوری و نصر
-	ذات‌گرایان موافقِ مدرنیته، راست‌ها مانند آخوندزاده، ملکم‌خان، طالبوف، آدمیت، و چپ‌ها مانند میرزا آقاخان کرمانی، مصطفی رحیمی و احسان طبری.
2.	روشنفکران غیرذات‌گرا به مدرنیته
2.1.	پارادایم اسلام
-	پارادایم اسلامی ذات‌گرا. راست‌گرایان (آزادی‌گرایان) مانند اسدآبادی، بازرگان، سروش، دموگراسی دینی
-	پارادایم اسلام چپ‌گرا (عدالت‌گرایان). مانند شریعتی
-	پارادایم اسلام فقهی (مصلحت‌گرا)، مانند بهشتی و مطهری.
2.2.	پارادایم بومی‌گرایی، مانند آل‌احمد، جواد طباطبایی
2.3.	پارادایم چپ‌گرایی، مانند خلیل ملکی و مصطفی شجاعیان
بخش چهارم نتیجه‌گیری کتاب است. علاوه‌بر خلاصه‌ای از کتاب‌ها، برخی نکات تکمیلی را باز می‌کند تا دسته‌بندی‌هایش را از برخی انتقادها رها کند.
      

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.