یادداشت ایمان سهرابی

قصه های آذربایجان
        با چه ذوقی کتاب می خواندم. یادش بخیر. اولین مواجهه های مستقیم با کتاب بود؛ بی واسطه. بدون مامان؛ بدون بابا. تنهایی می رفتم سراغ کتاب خانه و توصیه های قبلی مامان در ذهنم می چرخید: افسانه های آذربایجان. اولین نفری نبودم که سراغ این کتاب بدون جلد می رفتم؛ کتابی که هنوز هم نیاز به یک صحافی درست و حسابی دارد. چند روزی بیش تر طول نکشید تا کتاب به انتها رسید. کتاب من از «رفیق خوب و رفیق بد» آغاز شده بود؛ از جلد دوم. شاید 15 سال طول کشید تا فهمیدم آن داستان های زیبا که شاید مهم ترین تأثیرها را بر زندگی من داشته است، نوشته صمد بهرنگی بود. جلد دوم از افسانه های آذربایجان. هنوز جلد اول آن را نخوانده ام اما هنوز جلد دوم نسخه دو جلدی زینت بخش کتابخانه ام است. 
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.