یادداشت

Zahra

1402/5/13

۱۹۸۴
        کتاب ۱۹۸۴
جامعه ی خوفناک کمونیستی واقع در کشور اوشنیا در شهر لندن.
داستان مردمانی که سراسر زندگی آنان تحت کنترل است و تنها یک هدف در زندگی شان وجود دارد 
|برادر بزرگ|
جهانی که در آن تنها سه کشور اوشنیا،اوراسیا و ایستاسیا وجود دارند،کشورانی که با یکدیگر در رقابتند و به دنبال کسب منافع هر چه بیشتر.
شخصیت محوری کتاب مردی است به نام وینستون اسمیت.او یکی از اعضای عادی حزب است اما وینستون مانند افراد دیگر نیست.او دارای افکاری بزرگ است،افکاری که برای حزب میتواند خطرناک باشد.
مردم در قفل و زنجیر های حزب اسیر شده اند،آزادی ندارند،حتی در سراسر داستان وینستون حتی تاریخ دقیق سالی که در آن زندگی میکند را نمیداند.تمام افعال آنان به وسیله ی تله اسکرین ثبت و ضبط میشود.
دنیایی که در آن احساس و عشق ممنون است و وینستون در این مسیر با دختری به نام جولیا آشنا شده و درگیر رابطه ی عاشقانه میشود.
رابطه ای که بعدا به ضرر او تمام میشود.

پ ن:کتاب را خواندم و خواندم.روز ها با دقت زیادی آن را مطالعه میکردم اما انگار این کتاب نوشته شده تا فقط یکی دو صفحه ی آخر آن خوانده شود.پس از خواندن آخرین جملات صفحه ی آخر تا ساعت ها در فکر بودم...
      

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.