یادداشت رها
1400/12/3
داستان از جایی شروع میشه که 6 نفر در شهر کوچکی در حومه ی کانادا تماس هایی رو از عزیزان از دست رفته شون دریافت می کنند .آن طرف خط کسانی هستند که میگویند از بهشت تماس گرفتهاند. وقتی اخبار این تماسهای عجیب پخش میشود، غریبهها دسته دسته به شهر سرازیر میشوند تا آنها هم بخشی از این معجزه باشند سوال اینه که چند نفر از ما واقعا دوست داریم چنین تماسی باهامون گرفته بشه ؟! اینکه بتونیم دوباره صدای عزیزان از دست رفته مون رو بشنویم ، اما بدونیم که دیگه هرگز قرار نیست لمسشون کنیم، دیگه قرار نیست هیچ وقت از نزدیک ببینیمشون، اینکه با هر بار تماسشون یادت بیاد که دیگه کنارت نیستن که مرده ها مردن و هیچ وقت بر نمیگردن.هضم این موضوع برای خیلی ها نمی تونه آسون باشه ، اصلا نباید آسون باشه وگرنه که مرگ هم قسمت پوچی از زندگی ما آدم ها می شد اگر فکر کنیم که یه داستان رو چطور میشه تموم کرد، احتمالا 100 تا راه به ذهنمون میرسه .تصورم اینه که احتمالا میشد داستان رو به روش دیگه ای هم خاتمه داد ، اما جدا از تمام این مسائل ، روش حل مسئله ی داستان رو دوست داشتم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.