یادداشت مسعود بربر

        ماخونیک کتاب شگفتی است، گردآمده از اضداد: با نثری آشفته و زبان‌رنجور آغاز می‌شود اما هر چه پیش‌تر می‌رود خط داستانی مشخص‌تر و جذاب‌تری می‌یابد، با فضاهایی آشنا و شگفت توأمان

ماخونیک کتابی تفکربرانگیز و جذاب است توامان، اسطوره‌ای و خیالی و اجتماعی و واقع‌گراست توأمان، 
شخصیت‌هاش شگفت و باورنکردنی و در عین حال بسیار واقعی و آشنا هستند. 

از ضحاک و دریای کیانسه در آن حضور دارند تا خلافکاران حاشیه‌نشین و بیغوله‌های جنوب شهر و سیاهی‌های پیدا و پنهان تاریخ این سرزمین تا طبیعت بکر و زیبایش

بیش از همه اما برای من تکه‌های خیلی خیلی جذاب و گزیده‌های محسن فاتحی بود از متون کهن که داخل پرانتز آمده‌اند. از رساله قشیریه و کشف‌المحجوب و تاریخ بیهقی و ... همه بندهای داخل پرانتز در پایان کتاب ارجاع هم داده شده و همین بندها گاه برای دقایقی و گاه بیشتر به فکر فرو می‌برندت که چنین گنجی چرا زیر خروارها بی‌توجهی خاک گرفته است

از سوی دیگر ممکن است هنگام مطالعه داستان  همین بندها کار خواندن را دشوار کنند و حتی دافعه داشته باشند. خواننده می‌تواند از همه جملات داخل پرانتز بگذرد و داستان کتاب را دنبال کند و هر چه پیشتر که می‌رود به ویژه در یک سوم پایانی کتاب مدام شگفت‌زده‌تر شود از این همه وقایع و خیال‌های شگفت...  برخلاف آغاز خسته‌کننده و شاید غیرجذاب داستان که خواندن کتاب را کند و پر دست‌انداز می‌کند،داستان از جایی به بعد آن قدر ماجرا دارد که نتوانی کنارش بگذاری و صد صفحه صد صفحه بخوانی‌اش...

اما به من اگر باشد یک بار هم فقط پرانتزهای کتاب را خواهم خواند و در لذت نثر کهن و شگفت و خیال‌انگیز فارسی غرق خواهم شد.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.