یادداشت مجتبی زاهدی

اولیس از بغداد
        همیشه برای درک یک پدیده باید به سراغ قشری رفت که از نعمتی محروم بوده، مثلا برای درک طبقات اقتصادی باید به سراغ شرح حال قشر فرودست رفت و با آنها زندگی کرد.

حالا برای درک مفهوم وطن، باید سراغ کسانی رفت که توانایی زندگی معمولی در کشور خودشون به واسطه جنگ، دیکتاتوری و... ندارند.

اشمیت سراغ چنین سوژه ای می‌ره و ماجرای ادیسه از عراق و حمله آمریکا به اونجا شروع میشه. یک فضای دیکتاتوری قبل از جنگ که با وجودی که نویسنده زیست نکرده ولی از پس توصیف اون فضای دیکتاتوری صدام برمیاد و بعد ماجرای حمله به عراق و...ما رو با شخصیت اصلی (سعد سعد) همراه می‌کنه و ادیسه شروع میشه برای حرکت به سمت یک مکان امن که برخلاف داستان اصلی ادیسه که روایت بازگشت به خانه هست، اینجا فرار از خانه و حرکت به سمت دوردست ترین منطقه از اون قرار داره.

در طی این سفر، مفهوم وطن، عشق، کرامت انسانی و... برای ما به چالش کشیده میشه و ماهم مثل شخصیت اصلی داستان، برامون وطن زدایی اتفاق میافته و همچنان این سوال تاریخی که قرن هاست فیلسوفان بهش پرداختند که وطن چیست و چه نسبتی با ما داره توی ذهن ما به جریان میافته و یکبار دیگه در ذهن ما مفهوم «انسانیت» باز تعریف میشه.

اشمیت استاد داستان گویی هست، به خوبی شما رو تا آخر داستان میکشونه و همراه می‌کنه، منتها مشکل اصلی اینه که قدرت انتقال احساس رو نداره، از عشق میگه بدون اینکه بتونه عشق رو برای مخاطب بسازه و خیلی هم نزدیک به درونیات شخصیت ها نمیشه، سعی می‌کنه دور بایسته و برامون قصه رو روایت کنه.

در کل کتاب خوبی هست به خصوص برای ما ایرانیا که مسأله مهاجرت اگرنه برای خودمان، برای خیلی از نزدیکان‌مان رخ داده و بهتر از بقیه میتونیم باهاش ارتباط برقرار کنیم.


      
595

18

(0/1000)

نظرات

👌👌👌

1