یادداشت محبوبه طاهری

هنر شفاف اندیشیدن
        »آیا تا به حال... زمان صرف چیزی کرده‌ای که در آینده احساس کنی ارزشش را نداشته؟ به انجام کاری که می‌دانی برایت مضر است اصرار کرده‌ای؟ سهام خود را خیلی زود یا خیلی دیر فروخته‌ای؟ موفقیت را نتیجۀ کار خود و شکست را نتیجۀ تاثیر عوامل بیرونی دانسته‌ای؟ روی یک اسب به اشتباه شرط بسته‌ای؟ این‌ها نمونه‌هایی‌اند از خطاهایی که همۀ ما در تفکر روزمرۀ خود دچارشان می‌شویم. اما با شناخت چیستی آن‌ها و دانستن نحوۀ شناسایی‌شان، می‌توانیم از آن‌ها دوری کنیم و تصمیم‌های هوشمندانه‌تری بگیریم.«
 این کتاب شامل ۹۹ بخش است که در هر بخش با یک نظریه یا یک اتفاق در روزمرگی، یک نام‌گذاری برای نظریه (نام‌ها در واقع بیان علت‌ها هستند) و یک پیشنهاد و راهکار برای انتخاب‌های بهتر در پیشامد‌های حول آن نظریه روبرو هستیم. برای مثال در اولین بخش کتاب با این پرسش روبرو هستیم:
آیا دانشگاه هاروارد شما را باهوش‌تر جلوه می‌دهد؟ برای پاسخ به این سوال، با یک مثال ما را به نتیجه نزدیک می‌کند. نیکولاس تصمیم گرفت برای کاهش وزن ورزش کند و در بین ورزش‌ها، شنا را انتخاب کرد، چون تمام شناگران بدن‌هایی خوش فرم و عضله‌ای دارند. او بعد از دو هفته تمرین فهمید دچار توهم بدن شناگر شده. شناگران حرفه‌ای به‌خاطر تمرین‌هایشان، بدن‌هایی زیبا ندارند، بلکه به خاطر اندام مناسب‌شان است که شناگران خوبی می‌شوند.
نتیجه؟ هرگاه ما عوامل انتخاب را با نتایج آن اشتباه می‌گیریم، طعمه «توهمِ بدنِ شناگر» می‌شویم. یکی از بهترین دانشگاه‌های دنیا یعنی هاروارد، آیا به خاطر دانشگاه هاروارد است که افراد تحصیل کرده در این دانشگاه موفق‌اند؟ یا شاید صرفاً به خاطر شهرتش افراد موفق را جذب می‌کند؟ نمی‌دانیم. نباید همه چیز را کاملاً پذیرفت. در نتیجه هر وقت ترغیب شدی تا کاری را با تمام توان انجام دهی، حواست را جمع کن؛ ممکن است در دام توهم بدن شناگر بیفتی قبل از اینکه تصمیم بگیری کاری را شروع کنی، به آینه نگاه کن و درباره چیزی که می‌بینی با خودت صادق باش.
 این کتاب تا حدودی ذهن را برای یک انتخاب عاقلانه باز می‌کند.از خطاهای شناختی می‌گوید که در زندگی همه ما وجود دارند، خطاهایی که جلوی چشم‌مان هستند اما ما آن‌ها را نمی‌بینیم. خطاهایی که به احتمال زیاد باعث می‌شوند تصمیمات اشتباه بگیریم. 
برخی از فصل‌های جالب کتاب:
-چرا باید به قبرستان‌ها سری بزنی؟ (خطای بقا) خطای بقا یعنی افراد دایماً احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنند.
-چرا ابرها را به شکل‌های مختلف می‌بینی؟ (توهم دسته‌بندی) وقتی می‌خواهیم یک الگو را کشف کنیم، بیش از حد حساسیم. کمی بدبینی به کار اضافه کن. اگر فکر می‌کنی الگویی را کشف کرده‌ای ،اول فرض کن کاملاً اتفاقی بوده است. اگر فکر می‌کنی الگوی خیلی خوبی داری، یک ریاضیدان پیدا کن و بگو از نظر آماری تحلیلش کند.
-چرا مرتب دانش و توانایی‌هایت را دست‌بالا می‌گیری؟ (اثر بیش‌اعتمادی) آگاه باش که تو معمولاً دانش خود را دست و بال می‌گیری. به پیشبینی‌ها بدبین باش، به‌خصوص آن‌هایی که از جانب افراد به اصطلاح متخصص ابراز می‌شود. با تعیین برنامه‌هایت، سناریو بدبینانه را در نظر بگیر. این‌گونه برای قضاوت واقع‌بینانه‌تر از شرایط امکان بهتری داری.
 -چرا آخرین شیرینی جعبه، دهان تو را آب می‌اندازد؟ (خطای کمبود)
-کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را می‌بیند. (تغییر شکل حرفه‌ای)
-چرا نباید اخبار را دنبال کنی؟ (توهم اخبار)
دیوید آلن، نویسندۀ کتاب پرفروشی که عنوانش به شایستگی به پایان رساندن کارها است، استدلال می‌کند فقط یک هدف دارد، این که ذهنی به شفافیت آب داشته باشد. برای چنین چیزی، الزامی نیست کل زندگی خود را به تکه‌های منظم دسته‌بندی کنی. اما چنین چیزی به این معناست که تو برای مواجهه با بخش‌های آشفته، نیاز به یک برنامۀ مشروح داری. این برنامه‌ریزی باید به کارهایی گام به گام و ترجیحاً مکتوب تقسیم شده باشد. فقط وقتی این کار انجام شود، ذهن تو آرام می‌گیرد.
      

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.