یادداشت خانه ادبیات نوجوان
4 روز پیش
اینجا از یک کتاب معمولی حرف نمیزنیم. داریم از یک برندهی نیوبری، از یک رمان فوقالعاده، بسیار خفن، مورد پرستش کتابخوارهای حرفهای، گاز زده شده توسط یکی از همین کتابخوار ها(راست می گویم! راستی راستی گاز زد! جلو چشم های خودم) و.. آه الان اشکهایم سرازیر می شود.. داریم دربارهی ماه بر فراز مانیفست حرف می زنیم! بله! شاید شبیه این تبلیغهای تلویزیون شد، اما بهتر از این نمیتوانستم این شاهکار را معرفی کنم. یک شهر را تصور کنید، شهری که در آن آدمها زندگیشان را میکنند، مهربانند و هر کسی را میپذیرند، در این میان دخترکی آبیلین نام را تصور کنید که با پریدن از قطار آنهم در هنگام حرکت و در اواخر ایستادن آن، به این شهر داخل میشود. آبیلین را پدرش گیدئون، به این شهر، یعنی مانیفست، فرستاده است که یک تابستان را در آن بگذراند. اما به نظر آبیلین این شهر عجیب است. شاید دلیلش ملاقات او با دوشیزه سادی باشد. او آدم عجیبی است و پیشگویی و طبابت میکند. همه کاری انجام میدهد. سادی، آبیلین را مجبور میکند که برایش کار کند و در این بین، داستانهایی از گذشتهی آن شهر تعریف میکند. آبیلین متعجب است، چون در این داستانها همهی مردم شهرهستند جز پدرش که مدت زیادی در آن شهر زندگی کردهاست! شاید شهر پدر آبیلین را دوست نداشته! بحث شهر شد، به گمانم خلق یک شهر آنهم فقط با کلمات، کار دشواری باشد. اما از آن کارهاییست که اگر نویسنده استادش باشد و به بهترین نحو انجامش دهد، چیزی است که در ذهن هر کتابخواری که کتابش را میخورد به زیبایی حک خواهد شد. مانیفست یکی از همین خلقهای به یاد ماندنی است. علاوه بر خود شهر که به خوبی در ذهن شما ترسیم میشود، هر کدام از شهروندانش برای خودشان شهری هستند، هر کدام ویژگیهای خودشان را دارند و خیابانهای زندگی خودشان را میرانند. طرز لباس پوشیدنشان، تیکهای عصبی شان، اینها نشانههای یک شخصیت پردازی بسیار قوی و طلایی ست. قلم نویسنده فوق العاده است، از دریچهی دید دو انسان اهل خطر و تا حد زیادی تودار، منتها یکی دختر و دیگری پسر. یک حالت خاصی دارد، چیز خیلی جذاب و عجیب غریبی نیست اما باعث میشود شما با کتاب همراه شوید نه اینکه به زور چشمانتان را از روی کلمات عبور دهید، به امید آنکه به یک جای هیجان انگیز برسید. نویسندهی مرور: زهرا الهوردی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.