یادداشت فاطمه هادی
1404/3/4
تموم شد ولی کاش ادامه داشت،کاش اون حرفایی که تا آخر داستان توی هوا گمنشد ادامه داشت... خیلی با داستانش همراه شدم... فرهاد از همون اول حرفایی ک میزد رو یکبار دوبار سه بار میخوندم... تعریفش از صفت و قید و فعل... قید ها باید باشند مثل محدودیت های هستی... صفت ها باید باشند برای تنوع زندگی و اما فعل ها که تا آخر داستان ادامه داشتن موجود زنده،بدون هیچ تغییر در طول تاریخ،کنش مطلق،تنها بخش زبان ک در طول تاریخ تغییر نکردن .( فعل رو درست فهمیده بود ) -و چطور فرهاد سی سال ادامه داد؟؟ لیلا...دُرنا ،برای پدر ضمیر اوی افسرده برای مدیر او گستاخ برای همکلاسی او مزاحم.... واقعا لیلا فعل محض بود...انجام میداد بدون اینک قیدی اهمیت داشته باشه.. -کاش برای لیلا،وجود بی ضمیر و اوی عاشق، فعل مردن صرف نمیشد.. یه سوال :چرا سقوط؟ واقعا هم عشقیدن فعل مناسب عشقه...میگفت: فعل عشق چیه؟ عشق ورزیدن عاشقی کردن و..نمیتونه باشه چون اینا بهش اضافه شدن و میتونن ب تنفر هم اضافه بشن تنفر ورزیدن اما فعل عشق رو عرب ها خوب بیان کردن عَشِقَ از واژه خود عشق شیوا درست میگفت حرفا توی هوا گمنمیشن نه حرفا تو وجود آدم توی مغز آدم تا ابد میمونه ... و خانوم افراشته ،واقعا توی این مسیر همه چی مثل غلتک از روی من رد میشه؟😊
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.