یادداشت fateme.z.yassi

👧🏻... پش
        👧🏻... پشت سر مالک وارد اتاق شدم. پشتی را به دیوار تکیه دادم تا بنشیند. عِقال و چفیه‌اش را از سر برداشت و به دستم داد‌. به میخ دیوار آویزان کردم و روی تشکچه کنارش نشستم. با هیجان گفت: "خوله، امروز بعد از نماز ظهر در مسجد نشسته بودیم، غلام یکی از انصار وارد مسجد شد و گفت: " سیدی! بانویتان فارغ شد؛ بچه دختر است." چهره‌ی مرد سرخ شد و در هم فرورفت و بی هیچ سخنی، غلام را راهی کرد و خودش هم بلند شد که به خانه برود. پیامبر صدایش زد و گفت: "بنشین. برای چه ناراحتی؟ برای اینکه فرزندت دختر است؟" چیزی نگفت. پیامبر فرمود: "روزی‌اش را که خدا می‌دهد، سنگینی‌اش را زمین تحمل می‌کند و تو فقط مانند یک گل، او را می‌بویی." بعد با نگاهی به جمع فرمودند: "از برکت زن این است که فرزند اولش دختر باشد‌. دختران بهترین فرزندان‌اند. با محبت‌ترند به پدر و مادر. خدا را بابت این نعمت شاکر باش." خوله! از مسجد تا خانه را دویدم تا بگویم اگر این بچه دختر باشد، هرچه بخواهی برایت می‌خرم." ...

🌠متنی که خواندید بخشی از کتاب "ناتا" بود، داستان دختری که در سن کم به ناچار به بردگی می‌رود تا شاید خانواده‌اش بتوانند بدون اون زندگی بهتری داشته باشند، دختری که با وجود همه سختی‌ها، سعادت این را پیدا می‌کند که در زندگی‌اش بهترینِ مخلوقاتِ خدا را ببیند. 

📚سِیر داستان را دوست داشتم و برایم جذاب بود، پایان داستان را هم با اینکه تلخ بود دوست داشتم. اما به نظرم داستان هنوز جایِ کار بیشتری داشت و می‌توانست از این بهتر باشد؛ توصیفات مکان‌ها و شخصیت‌ها کامل نبود. گاهی در بین متن از جملات عربی، احادیث و آیات استفاده شده بود، که بهتر بود معانی و منابع‌ آن‌ها در پاورقی یا انتهای کتاب گفته می‌شد. 

🖇من این سبک داستان‌ها را که برگرفته از یک حادثه یا اتفاق تاریخی مذهبی هستند، می‌پسندم، اما همچنان بین نویسندگان و اهلِ فن درباره‌ی کم و کیف این سبک داستان‌ها اختلافاتی وجود دارد.

📖در نهایت به کسانی که به تازگی کتابخوانی را شروع کرده‌اند و به دنبال یک داستانِ جذاب، آموزنده و تاریخی مذهبی هستند، کتاب "ناتا" را پیشنهاد می‌کنم.


#معرفی_کتاب 
#ناتا
نوشته #زهرا_باقری 
#انتشارات_شهید_کاظمی
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.