یادداشت مهدی لطفآبادی
1401/12/15
3.8
13
جیم: چی بود بهش خوردم؟ لورا: میز بود. جیم: مثل اینکه چیزی از روش افتاد؟ لورا: بله. جیم: خدا کنه اون اسب موچیک یه شاخ نباشه. لورا: چرا خودشه. جیم: ای داد شکست؟ لورا: حالا مثل اسبای دیگهس، دیگه شاخ نداره. جیم: مگه شاخش... لورا: شکست، عیبی نداره، شاید این یه خوشبختی در حین بدبختیه. میشه گفت کل نمایشنامهی باغ وحش شیشهای توی همین چندتا دیالوگ بیان میشه! نمایشنامهی خوبی بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.