یادداشت سهیل خرسند

سفر به انتهای شب
        گفتار اندر ستایشِ نویسنده
این اولین کتابی بود که از سلین خواندم اما برای اینکه به عشقم نسبت به قلمِ سلین اعتراف کنم خواندنِ چند فصلِ ابتدایی کافی بود!
از نظرِ من قلمِ سلین، جذاب‌ترین، ناب‌ترین، خاص‌ترین و اصیل‌ترین قلمِ سیاهی‌ست که تا به امروز خوانده‌ام.
سیاه، سیاه، سیاه و دیگر هیچ...‌‌ !
آقای سلین خوشحالم که قبل از مرگم حداقل یک کتاب از شما خواندم و امیدوارم آنقدر عمر داشته باشم تا بتوانم سایر کتاب‌های شما را بخوانم.

گفتار اندر ستایشِ مترجم
هرچقدر که آقای «مهدی غبرایی» برادرِ مترجمِ این کتاب حرص من را با ترجمه‌هایش در آورده بود، استادِ مرحوم فرهاد غبرایی با ترجمه‌اش از دلِ من درآورد.
حقیقتا با توجه به مقدمه‌ای که استاد غبرایی در ابتدای کتاب نوشته بود و در بخشِ بالایی آن را قرار دادم انتظارِ خواندنِ کتابِ بسیار سختی داشتم اما مترجم انقدر متنِ روانی ارائه کرده بود که از خواندنِ سطر به سطرِ کتاب لذت بردم.
بنده‌ی حقیر اولا به عنوانِ یک خواننده و دوما به عنوانِ یک گیلک و همزبان صمیمانه بابت این ترجمه‌ی فوق‌العاده از ایشان تشکر و برایِ روحشان طلبِ آرامش و شادی می‌کنم.

گفتار اندر داستانِ کتاب
فردینان بارداموی دوست‌داشتنی شخصیتِ اول رمان است، او در جوانی به شکلی که در کتاب می‌خوانیم به جنگ می‌رود اما خیلی زود که با واقعیت‌های جنگ روبرو می‌شود تصمیم به فرار می‌گیرد.
اینبار پس از خروج از جنگ به شکلی که در کتاب می‌خوانیم به یکی از مستعمراتِ فرانسه در آفریقا سفر می‌کند و زندگی در آنجا نیز باب میلِ او نیست!
به شکلِ جالبی که در کتاب می‌خوانیم به امریکا سفر می‌کند و سر از نیویورک در می‌آورد و با تمامِ اتفاقاتِ جالبی که از این سفر می‌خوانیم اما نهایتا همان همیشگی یعنی آنجا هم بند نمی‌شود و اینبار تصمیم به برگشت به فرانسه می‌گیرد و ... .

گفتار اندر محتوای کتاب
سیاه، سیاه، سیاه و دیگر هیچ!
این تمامِ کتاب است، همه چیز در کتاب سیاه است و فرقی نداشت فردینان بارداموی دوست داشتنیِ کتاب در جنگ باشد یا نباشد، عاشق شود یا فارغ، بی پول شود یا پولدار، تنها باشد یا در جمع و ... ما با یک سیاهیِ مطلق طرفتیم اما از دیدِ من نه هر سیاهی و سیاهیِ این کتاب قشنگترین سیاهی بود که تا به امروز دیده‌ و درک کرده‌ام.
همزاد پنداریِ من با فردینان باردامو در حدی بسیار فراتر از حدی بود که کتابِ «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های سرگشتگی» به قلمِ موراکامی را می‌خواندم!
اعتراف می‌کنم هنوز هم از همه چیز گریزانم!
ما نمی‌دانیم چه باعث شد فردینان باردامو اینگونه از همه‌چیز گریزان شود اما من می‌دانم که چرا و چه شد از همه چیز، همه‌کس و همه‌جا گریزانم و کسی چه می‌داند؟ شاید او گذشته‌ی زندگیِ من است! شاید.

نقل‌قول نامه

"وقتی کسی قوه‌ی تخیل نداشته باشد،‌مردن برایش مهم نیست،‌اما وقتی داشته باشد ثقیل است."

"مرضِ دروغ گفتن و باور کردن عینِ جرب واگیر دارد."

"هرکس به نحوی برای گذشتِ زمان افسوس می‌خورد."

"دست برداشتن از زندگی خیلی آسان‌تر است تا دست برداشتن از عشق!
میلِ به عشق ورزی چاره ناپذیر است مثلِ میل به خاراندنِ تنِ آدم."

"برای آدم‌های بیچاره دو راهِ خوب برای مردن هست، یا در اثرِ بی اعتناییِ مطلقِ همنوعان در زمانِ صلح، یا در اثرِ شوقِ آدمکشیِ همین همنوعان در زمانِ جنگ."

"هیچ چیزی بدتر از جنگ نیست."

"اعتماد داشتن به آدم‌ها خودش تا اندازه‌ای مردن است."

"پایین تنه برای فقرا یک جور معدن طلای دمِ دست به حساب می‌اید."

"زیبایی مثلِ الکل و رفاه است، آدم بهش عادت می‌کند و بی‌اعتنا از کنارش می‌گذرد."

"مردم در ازای خدمتی که بهشان بکنی از تو انتقام می‌گیرند."

"وقتی‌که از تهِ دل تسلیم شده باشی از هرچیزِِ ناقابلی هم لذت می‌بری."

"پزشکی هم کارِ چرندی است. وقتی که در خدمتِ اغنیا هستی می‌شوی نوکرشان، وسطِ فقرا که هستی مثلِ این است که دزد باشی."

"دنبالِ فریادهایی که شنیده‌ای همیشه فریادهای دیگری هم هست که نشنیده‌ای یا نفهمیده‌ای."

"وقتی‌ آدم می‌داند که اوضاعش از چه قرار است، کلمات به چه دردی می‌خورند؟ فقط به دردِ داد زدن. فقط همین."

"پیر شدن یعنی پیدا نکردنِ نقشِ با حرارتی برای بازی کردن، یعنی افتادن توی تعطیلیِ بی‌مزه‌ای که طیِ آن منتظرِ هیچ چیز نیستی جز مرگ."

"وقتی که دیوِ بوگندوی فلاکت پاپی‌ات می‌شود، دیگر این پا و آن پا کردن چه موردی دارد؟ سکوت و بعد هم فلنگ را بستن عاقلانه‌تر از هر کاری است."

"مردم کارهای جدی را فقط در ظاهر تحمل می‌کنند. اپیدمی‌ها وقتی تمام می‌شوند که میکروب‌ها از سمِ خودشان به تنگ بیایند."

"خوشبختیِ این دنیا در این است که با لذت بمیری، یعنی درونِ لذت... باقی‌اش هیچ است، ترس است که نمی‌گذارد اقرار کنی و هنر."

"وقتی سعی کنی به کمکِ دروغ، یعنی تنها دارایی‌ِ فقرا با اغنیا یکی بشوی، آن‌وقت از لاکِ حقارت‌های روزمره‌ات بیرون می‌ای."

"هرکسی برای گریز از فلاکتِ خصوصی‌اش دلایلی پیدا دارد و هر کدام از ما برای رسیدن به مقصود در شرایط موجود راهِ نبوغ‌آمیزی را پیدا می‌کنیم. خوشا به حالِ آنان‌که به فاحشه‌خانه اکتفا می‌کنند."

"هرگز فورا بدبختیِ کسی را باور نکنید. بپرسید که می‌تواند بخوابد یا نه؟ اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی‌ است."

"بگذار دیگران هرچه دل‌شان می‌خواهد بگویند و فکر کنند، ولی واقعیت این است که زندگی حتی قبل از اینکه ما برای همیشه ترکش کنیم، ترک‌مان می‌کند."


کارنامه
بدون هیچ‌گونه لطف و ارفاق ۵ستاره برای این کتاب منظور می‌کنم و خواندنِ این کتاب را به دوستانی که قلمِ سیاه را می‌پسندند پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایلِ پی‌دی‌اف کتاب با ترجمه‌ی استاد فرهاد غبرایی و همچنین فایلِ ای‌پابِ کتاب به زبانِ انگلیسی را در کانالِ تلگرام آپلود نموده‌ام و در صورتِ نیاز می‌توانید آن‌ها را از لینک‌های زیر دانلود نمایید.
https://t.me/reviewsbysoheil/204
https://t.me/reviewsbysoheil/205
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.