یادداشت محمدرضا الله مرادی

        دنیای قشنگ نو دنیایی هست که در آن مریضی و پیری از بین رفته و  صنعت به اوج شکوفایی رسیده و  دنیا در ثبات کامل و بدون هیچ جنگی هست.
مردم از زندگیشون رضایت دارند 
 اگر چیزی رو بخواهند بلافاصله به دست میارند و اگر چیزی رو نداشته باشند احساس نیازی به اون ندارند.
خدا در ذهن مردم از بین رفته و به جای او اساطیر انقلاب های صنعتی ستایش میشه.

اما برای رسیدن به هر چیزی باید بهایی داد !!!
یکی از بهاهای رسیدن به ثبات ، فدا کردن انسان ها و احساساتشون هست.
جایی که دیگه انسان ها در خانواده بزرگ نمیشن و در آزمایشگاه ها ساخته و تربیت (شرطی سازی) میشن.
انسان هارو از همون اول طبق نیاز کارخانه ها میسازن 
مثلا برای یک کارگر فکر کردن باعث اتلاف وقت و حتی طغیان و اعتصاب و ... میشه برای همین توی آزمایشگاه ها از همون اول عقل کارگر هارو ناقص میکنن تا ثبات حفظ بشه

انسان ها بدون پدر و مادر به دنیا میان و عشق و تعهد به خانواده کاملا از بین رفته چون اینجور احساسات باعث به خطر افتادن ثبات هست.
 عزاداری ، شکست عشقی و ... ناشی از وابستگی باعث اختلال در کارکرد کارگران و از بین رفتن ثبات میشه.

بچه ها از همون اول طوری شرطی میشن که علاقه به طبیعت و تنهایی و فکر کردن و مطالعه و ... نداشته باشند  
چون هیچکدوم اینها کمک زیادی به توسعه اقتصادی نمیکنه.

افراد هروقت ناراحت بشن بجای حل مسائل شخصی که کمکی به توسعه اقتصادی نمیکنه یک قرص سوما که جایگزین کم ضرر مشروب و مواد مخدر هست میخورن و تمام مشکلات در یک لحظه تموم میشه

حالا تکلیف افرادی که از این شرطی سازی ها جان سالم به در ببرند و نخواهند تابع جمع باشن چی میشه ؟
کتاب داستان چند شخصیت هست که توی این دنیای کاملا یک شکل تصمیم میگیرن متفاوت باشن و انسانیت و آزادی و فکر کردن و به قول متمدن ها وحشی‌گری و عقب موندگی رو  به متمدن و نو بودن ترجیح دادند و نوع مواجهه جامعه با اونها.....
      
461

46

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.