یادداشت
1403/4/8
دختر خوب خون بد، کتاب دوم از سهگانهی هالی جکسون است. (کتاب اول راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب بود.) بعد از حل شدن معمای قتل اندی بل توسط پیپ و راوی، پیپ مصاحبههای مربوط به آن پرونده را در پادکستی به نام "راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب" منتشر میکند تا همه از حقایق باخبر شوند. پیپ بعد از قسمت آخر پادکست، با خودش شرط میبندد که دیگر هرگز سراغ حل اینگونه پروندهها نرود و پادکست را به پایان برساند. اما روزی کانر رینالدز، یکی از دوستان پیپ، پریشان به خانهی او میآید و به او خبر گم شدن برادرش، جیمی، را میدهد. حالا پیپ باید چهکار میکرد؟ باید یک گوشه مینشست و منتظر برگشتن جیمی میماند؟ نحوهی توصیف موقعیتها، احساسات و جزئیات توسط هالی جکسون تحسین برانگیز است، بهطوری که ریتم کتاب تند و البته هیجانانگیز بود. همچنین هیجان کتاب نسبت به کتاب اول، بیشتر بود. پروندهی کتاب اول مربوط به حادثهای بود که پنج سال پیش در لیتل کیلتون اتفاق افتاده بود اما اینبار فرق داشت؛ اینبار یک نفر گم شده بود. زمان سریع میگذشت و پیپ باید قبل از اینکه دیر شود پرونده را حل میکرد. در طول حل پرونده، شخصیتها و به خصوص شخصیت اصلی، پیپ، در موقعیتهای متفاوتی قرار میگرفتند. بنابراین هنگام خواندن کتاب شاهد روبهرو شدن افراد با احساسات متفاوتی خواهید بود. در کتاب به خوبی به جزئیات توجه شده و جزئیات هر قدر هم که بیاهمیت بهنظر برسند، پشت پردهی آنها دلایلی منطقی وجود دارد. بهطور کلی پیچیدگی کتاب نسبت به کتاب اول کمتر بود و کتاب اول قویتر ظاهر شده بود. اما با این حال پیشنهاد میکنم خودتان را از خواندن این کتاب محروم نکنید! پایان این کتاب هم با کتاب اول متفاوت بود. در "دختر خوب خون بد" شاهد پایانی هستیم که انگیزه خواندن ادامهی این مجموعه را در ما ایجاد میکند و منتظر هستیم که بفهمیم چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد و پیپ چگونه با احساساتی که دچارشان شده است کنار خواهد آمد؟ و حالا مشتاقانه سراغ کتاب آخر این مجموعه یعنی "خوب مثل مردهها" میروم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.