یادداشت °کتابخانه آبـی°
1404/1/21
آشنایی من با این کتاب اولین بار اعتکاف سال 1403 رقم خورد. هیچ پُل یا رابط خاصی برای اشنایی من با این کتاب وجود نداشت اینگونه که من نه با شهید کتاب اشنا بودم نه تا بحال اسمش را شنیده بودم اما وقتی این کتاب را دیدم ازمسئول انجا امانت گرفتم،شاید از طرح کتاب خوشم امد یا حتی از سر رفع تکلیف یا اینکه سرگرمی غیر از بازی با دوستانم داشته باشم این کتاب را انتخاب کردم اما با این حال بهترین انتخاب من در این سه روز بود،بعد از سحری و خواندن نماز کتاب را بالای سرم گذاشتم تا فردا ان را حتما بخوانم، حدود ساعتای یک ظهر بعد از نماز کتاب را باز کردم و همینجور تند تند خواندم اما این کتاب با بقیه کتاب ها فرقی داشت،از ان زمان تا اخرین لحظات اعتکاف مشغول خواندن این کتاب بودم و چنان غرق این کتاب شده بودم که فکر و ذکرم در نماز و عبادت با خدا،بازی با دوستانم،و...پیش این کتاب بود.بقیه برای روضه گریه میکردند اما من برای جدایی این دو کفتر عاشق،برای بیان احساساتشان به یکدیگر این کتاب واسطه ای بود برای اینکه خواهان همچین عشق پاکی باشم. از فصل ده به بعد این کتاب وارد بُعد دیگری شد و من مسافر این زمان بودم اشک هایم سرازیر و قلبم تپشی بدون وصف داشت نیمی از فصل یازده را خواندم و مجبور به تحویل این کتاب شدم،کتابم ناتمام رفت اما دل من پیش ان جا ماند. این کتاب برای عزیزانی پیشنهاد میشود که قلبی مهربن دارند و خواهان همچین عشق پاکی هستند:) 🫀☘️
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.