یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی
1400/9/23
با اینکه بی¬نهایت اهل کتاب هستم اما به دلیل علاقه و فعالیت خاصی که دارم کتاب¬های ادبی همیشه در اولویت هستند. گاهی هم تاریخ شفاهی یا زندگی¬نامه افراد. خیلی کم پیش آمده که از خواندن زندگی¬نامه¬ای به اندازه¬ئ کافی لذت برده باشم مگر اینکه در روند زندگی فرد، اتفاقی جمعی رقم خورده باشد. کتاب¬هایی که به بررسی اتفاقات خاص اشاره می¬کنند هم به تازگی در دسته¬ئ علاقمندی¬های من قرار گرفته¬اند. مثلاً کتاب-هایی که جریان¬های سیاسی، مذهبی مثل بهایت را بررسی کرده¬اند. «آرزوهای دست¬ساز» یکی از آن کتابها بود. کتاب که به ماجرای شکل¬گیری یک شرکت دانش¬بنیان پرداخته است. اما بهانه¬ئ روایت این کتاب به صورت داستانی شکل گرفته. جوانی برای دوره¬ئ کارآموزی خود به یک شرکت دانش¬بنیان معرفی می¬شود و در دوره¬ئ کارآموزی پای صحبت اعضای شرکت می¬نشیند تا رمز و راز موفقیت آنها را کشف کند. اما با خواندن مقدمه¬ئ کتاب و با بررسی منابع متوجه می¬شویم که کار بیش از یک گفتگوی ساده است. مصاحبه¬ها همه کاملاً تخصصی بوده و راوی کتاب از صفر تا صد شرکت را بر اساس مستندات، مکتوب کرده است. در مقدمه عنوان شده «برخی اتفاقات حاشیه¬ای از جمله خلق شخصیت کارآموز، تلاشی است برای حفظ انسجام و افزایش جذابیت متن، با این توضیح که به هیچ¬¬وجه دخل و تصرفی در اصل رخدادها و نقل قول¬ها انجام نشده است» راوی ابتدا به صورت ظاهری شرکت و افراد را معرفی می¬کند و از محصولی به نام « کارابین» صحبت می¬کند. محصولی که برای منِ مخاطب نام آشنایی نبود. اما با خواندن این کتاب هم با کارابین آشنا شدم هم از فرآیندی که باعث ساخته شدن این محصول شده است. یک فرآیند سخت و پیچیده که در نوع خود یک جهاد محسوب می¬شود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.