یادداشت Mandana between pages

        بالاخره میخوام برای دوست باهوش من یادداشت بنویسم.
خب از اول شروع میکنم، اولای کتاب خیلی برام جذاب نبود و نتونستم سریع باهاش ارتباط بگیرم که میشه گفت تا حدودی به خاطر نوع نگارشش بود که حالت خاطره‌ای داشت و با یه حجم زیادی از اطلاعات و شخصیت ها رو به رو بودیم توی همون صفحات اول.
ولی هرچی پیش می‌رفت بهتر می‌شد واقعا از یه جایی به بعد یه ارتباط قوی‌ای بین خودم و شخصیت‌ها حس می‌کردم انگار که می‌شناختمشون و کم کم که به قلم النا فرانته عادت کردم خیلی خیلی ازش لذت بردم.
خیلی ماجراهای زیادی توی کتاب اتفاق میفته چون همون‌طور که گفتم در واقع این کتاب و این مجموعه، از زبان النا روایت میشن و کل زندگیش رو در بر دارن.
یکی از چیزهایی که خیلی کتاب رو بهتر و زیباتر کرده، شخصیت‌هایی هستن که النا فرانته خلق کرده. النا، لی‌لا(واقعا شخصیت فوق‌العاده جالبی داره و بعد از ۴۰۰ صفحه‌ی جلد اول هنوز هم نتونستم کاملا درکش کنم و بشناسمش)، رینو، نینو، آنتونیو و شخصیت‌های مسن‌تر مثل دوناتو و پدر و مادر لی‌لا و النا و ...
هر کدوم از شخصیت‌های کتاب ویژگی‌های منحصر به فرد خودشون رو داشتن و کاملا از هم متمایز بودن که خودش خیلی مهمه به نظرم مخصوصا توی همچین کتابی که پر از شخصیته که النا توی طول زندگیش باهاشون ارتباط داره.
النا فرانته یه کار جالبی که کرده توی کتاب اینکه اومده نشون داده که چقدر بعضی شرایط محل زندگی و کلا خانواده و اینجور مسائل میتونن تو آینده یه بچه‌‌ی باهوش و خلاق اثر بگذارن و اینکه چه تصمیمات مخربی ممکنه گرفته بشه بر اثر همون چیزها.
واقعا وای. جوریکه اول داستان یه شخصیت(النا) انگار متکی به شخصیت دیگست و اون شخصیت دوم رسما یه الهه‌ای شده واسه خودش و موردعلاقه و تحسین همه‌ست اما رفته رفته همه چیز تغییر میکنه و اون شخصیت هم توی چارچوب‌های محله قرار میگیره و النا تنها کسی میمونه که میتونه از قید و بند محله رها بشه.
این تغییری که ایجاد شد توی طول کتاب واقعا واقعا قشنگ بود.
خیلی حرف‌های بیشتری برای‌ گفتن دارم چون این کتاب پر از نکات و مفاهیم عمیق بود و پر از جملات قشنگ، انگار که واقعا یه زندگی دیگه رو تجربه کردم.
و در آخر در مورد توصیفات النا فرانته می‌خوام بگم، توصیف حالت شخصیت‌ها توی شرایط و موقعیت‌های مختلف انگار که همه‌شون مثل یه خاطره از جلوی چشمت میگذرن، در واقع همونطور که روایت داستان هست(به شکل خاطره‌ای که النا داره روایتش میکنه از اول زندگیش)
پایانش هم به نظرم خیلی جای درست و حساسی بود که واقعا نیاز دارم برم ادامه‌ش رو بخونم.
      
64

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.