یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

        پشت صحنه¬ها جذاب¬ترند یا تلخ¬تر؟
معمولاً پشت صحنه¬ئ فیلم و سریال¬ها از خود فیلم¬ها جذاب¬ترند. اما نه برداشت هزارمِ یک سکانس طنز و تپق زدن¬های مکرر بازیگران. یا حتی صحنه¬ئ زمین خوردنشان. بلکه پشت¬صحنه¬های اعجاب¬انگیز؛ مثل پشت صحنه¬های سریال¬های تاریخی. گریم¬های سنگین و ساخت دکورهای عظیم با یونولیت و چوب و...  القای عظمت سنگی یک بنا با همین ابزار به ظاهر ساده. یا نحوه¬ئ آرایش لشگر در یک نبرد عظیم. 
اسب¬سواری و شمشیرزنی و آتش زدن یک بنا با گلوله¬های آشین و تیرهای مشتعل، شاید بیش از خود اثر جذاب و دیدنی باشد. یا حتی پشت¬صحنه¬های هالیوودی و استفاده از پرده¬ئ سبز و آبی و تصویرهای گرافیکی و مجازی. قرار دادن بازیگر در میان شعله¬های آتش یا کوه¬های یخ فقط با یک پرده¬ئ سبز و یک صحنه¬سازی کامپیوتری. 
همانقدر که دیدن اتفاقات پشت دوربین برای مخاطب فیلم جذاب است احتمالاً اتفاقات و حواشی تولید یک کتاب هم می¬تواند برای مخاطب کتاب جذاب باشد. مثلاً اینکه ایده¬ئ این کتاب چطور به ذهن نویسنده رسیده است و نویسنده چطور ایده را پرورش داده. آیا موقع خلق اثر یا بعد از آن دچار مشکل و مسئله¬ای شده است یا نه؟ آیا نویسنده خاطرات جذاب و حتی خاطرات تلخی دارد که مربوط به این کتاب خاص باشد؟
 بدون شک همه¬ئ فیلم¬ها چه سخیف و فاخر و چه ساده و چه باعظمت یک پشت صحنه دارند. کسی هست که اتفاقات پشت دوربین را ثبت بکند. این فیلم شاید هیچ¬وقت و هیچ¬کجا مورد استفاده قرار نگیرد ولی وجود دارد. اما آیا کتاب¬ها هم پشت صحنه¬ئ ثبت و ضبط شده دارند؟ خیر. شاید فقط درصد کمی از کتاب¬ها به صورت مکتوب. آن هم نه خیلی منسجم. اینطور یادداشت¬ها معمولاً حاصل مصاحبه یک خبرنگار یا فعال ادبی با نویسنده است که حتی شاید نویسنده هنگام بازگو کردن مطالب از بخش عمده¬ئ آن صرف نظر کرده باشد. همین یادداشت¬های احتمالی هم، مقطعی هستند و معمولاً بین انبوه صفحات روزنامه¬ها و مجله¬ها یا بین صفحات سایت¬ها، اول گم و سپس فراموش می¬شوند. اما گاهی نویسندگانی هستند که خودشان یادداشت¬های مختلف  را -که برخی همین پشت صحنه¬هاست- در مجموعه¬ای گردآوری می¬کنند. انگار که این یادداشت¬های پراکنده حاصل عمر نویسنده باشند. 
کتاب «درخت ابریشم بی¬حاصل» اثر «محمدرضا بایرامی» یکی از همین کتاب¬هاست. «درخت ابریشم بی-حاصل»! اسمی که مخاطب را به فکر فرو می¬برد. شاید مخاطب با اولین برخورد با این کتاب از خود بپرسد که آیا این اسم تمثیلی از خود نویسنده است؟ آیا نویسنده با انتخاب این اسم اعلام کرده که همه¬ئ زندگی من بی¬حاصل بوده؟
از نظرِ منِ مخاطب و به شهادت جوایز ادبی داخلی و خارجی، قطعاً خیر. محمدرضا بایرامی با خلق آثاری فاخر قطعاً در ردیف بهترین و مطرح¬ترین نویسندگان ایرانی قرار می¬گیرد. اما شاید این اسم اشاره¬ای است به همه¬ئ سختی¬ها و رنج¬ها و خستگی¬ها. و یا شاید...
فقط بعد از خواندن کتاب است که می¬شود درباره¬ئ اسم کتاب اظهار نظر کرد. اما اسم آن¬قدر جذاب هست که مخاطب حتی اگر از محتوا و مضمون کتاب بی¬اطلاع باشد حداقل به قدر یک تورق کوتاه کتاب را دست بگیرد. 
«درخت ابریشم بی¬حاصل» یک چیزی شبیه به کشکول است. آینه¬ئ زندگی¬ حرفه¬ای نویسنده. از اتوبیوگرافی گرفته تا متن سخنرانی در اختتامیه¬ئ جشنواره جلال آل¬ احمد. از سختی¬های گم شدن یک کتاب تا سختی برای دریافت یک جایزه¬ئ خارجی. 
      
4

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.