یادداشت مسعود بربر

        روایتی از یک تک گویی بلند، لابه‌لایش یادداشتهای روزانه شازده قجر مدعی تاج و تخت، که هر چه کردم این تک گویی جوان کمتر از چهل ساله را با صدایی جز صدای هوشنگ گلشیری سالهای پایانی در ذهنم نشنیدم. روایتی که شیرین زبانی و شیطنت‌های دلچسب و فضاهای جالب و رازآمیز و ایده های درخشان (مثل همین ایده «مدار بدون باد» و اتصالش به تیشتر) کم ندارد، اما جز این‌ها شباهت بی اندازه زبان به استادنا هوشنگ گلشیری گاه آزارنده می‌شود و گاه درازگویی و ...
در مجموع اگرچه روایتی خواندنی است اما به گمانم نویسنده ایده های درخشانش را نتوانسته در استخوان بندی یک داستان بگنجاند و ایده‌ها هسته های پراکنده‌ای مانده‌اند در یک روایت وارفته
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.