یادداشت
1403/7/20
4.2
20
«مردم مُشوش» یک رمان دیگه از آثار فردریک بکمن سوئدی که بتازگی خوندمش. نمیتونم بگم به درخشانی «مردی بنام اُوه» هست، ریتم کتاب کنده و ممکنه خسته کننده باشه البته آخراش بهتر میشه. داستان یک دزدی از بانک هست در شهر کوچکی در سوئد که به گروگان گیری می انجامه. ولی هیچ چیز عادی نیست. گروگان ها آزاد میشن ولی سارق گروگان گیر پیدا نمیشه. پلیس از همه شاهدان بازجویی میکنه ولی متوجه نمیشه چه اتفاقی افتاده. نقطه اتصال همه شخصیت های داستان یک پل هست که ده سال پیش مردی از روی اون خودکشی کرده و دختری از خودکشی روی پل منصرف شده. به تک تک شخصیتها پرداخته میشه و همین ریتم رو کند میکنه ولی درعوض نکات آموزنده زیادی داره. مثل سایر کارهای بکمن تربیت بچه ها یکی از دغدغه های نویسنده هست. از متن : «پدر مادرهای نسل قبل می اومدن پیش من و می گفتن: بچه مون تو تختش جیش می کنه، مشکلش چیه؟ اما پدر مادرهای این نسل می آن پیشم و میگن: بچه مون تو تختش جیش می کنه، مشکل ما چیه؟ شما تقصیر همه چیز رو میاندازین گردن خودتون.» خوندن این کتاب رو به پدر مادر های کتابخونی که نگرانند یوقت در حق بچه هاشون کوتاهی نکرده باشن توصیه میکنم. #مردم_مشوش #نشر_نون #فردریک_بکمن
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.