یادداشت
1403/6/24
دارم داستانِ علی پسرِ بکّار و شمسالنِهار رو از هزار و یک شب میخونم. بیراه نیست اگه بگم تو این داستان این دو عاشق لااقل پنجاه بار از شدت عشق بیهوش شدن و هر بار بعدِ ساعتی _بدون کمکهای پزشکی_ به هوش اومدن. نمیدونم اون زمان هوش فرق میکرد و خیلی ضعیف بود؟ و یا عشق فرق میکرد و خیلی قوی بود؟ حالا با اینا میشه کنار اومد، ولی این خود به خود بههوش اومدناشون رو کجای دلم بذارم؟! ما تو این زمونه با وجود امکانات پزشکی و متخصص بیهوشی و توی بیمارستان، آمارِ به هوش اومدنای بعد بیهوشیمون یک/دهم اینا هم نیست😶
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.