یادداشت sin_alef

sin_alef

sin_alef

1403/12/29

        چه کسی متفاوت تر از من در لبنانی که رسم بر این بود وقتی پسری در خانه آب میخواهد مادر به دخترش بگوید بلند شو برای برادرت آب بیاور!
چنین چیزی در ذهن من خطور هم نمی کرد و هیچ معنایی نداشت. بابا همیشه می‌گفت اگر روزی شرایط من جوری باشد آنقدر فقیر باشم که بتوانم یکی از شما را به مدرسه بفرستم آن یک نفره حوراست ن صدری یا حمید!
 من در خانه ای بزرگ می شدم که پدرم به مهمان تعارف نمی‌کرد خانه بیاید مگر اینکه قبل از آن با مادرم مشورت کرده باشد. با این کارش بارها مهمان های لبنانی اش را آزرده‌خاطر یا شگفت زده کرده بود. اینکه برای دعوت آنها به خانه از زنش اجازه بگیرد! من در خانه‌ای بزرگ می‌شدم که در آن هیچ مردی این اجازه را به خودش نمی‌داد کاری را که خودش می توانست کند از خواهرش، دخترش یا زنش بخواهد.


پ.ن: زن زندگی آزادیِ واقعی رو در زندگی این جور آدم ها میشه پیدا کرد
پ‌ن۲: مدت ها دلم می خواست از امام موسی صدر بیشتر بدونم، کتاب مجموعه مصاحبه هایی است که با خانواده ایشون انجام شده، روایات سوم شخص های مختلف از یک فردِ واحد
پ‌ن۳: برای راچینه که رفته بودیم، یکی از مربی ها یه قسمت از کتاب رو‌خوند، اون موقع گفتم برای تولدم میخرمش، نشد تا توی اعتکاف، امانت گرفتم و‌ خوندمش


#معرفی_کتاب
#هفت_روایت_خصوصی_از_زندگی_سید_موسی_صدر
#حبیبه_جعفریان
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.