یادداشت سارا مستغاثی

                برایم ناراحت‌کننده است که به یکی از نوشته‌های نادر ابراهیمی دو ستاره می‌دهم. افراد کمی هم این امتیاز را داده‌اند و بیشتری ها تعریف کرده‌اند که چه داستان فوق العاده‌ای است. من هم البته با توجه به جلد های قبلی آتش بدون دود  انتظار خیلی بالایی داشتم. ولی در حین خواندن یک دفعه می دیدم ناخودآگاه از روی جملات رد می شوم بدون این که بخوانم‌شان و فقط می خواستم بگذرد. اولش فکر کردم حتما من بی حوصله‌ام وگرنه این چنین کتابی که نمی‌تواند خسته کننده باشد! ولی بود.
معدود صحنه‌های داستانی کتاب واقعا خوب بودند. عروسی خونین، فرودگاه مهرآباد بعد از ده سال دوری آلنی و مارال از وطن و ... ولی بقیه‌ی کتاب یا گزارش بود و یا مقاله و سخنرانی. ده ها داستان خوب را نویسنده در گزارش‌های سریع حرام کرده بود و آدم باید کلی حواسش را جمع می‌کرد تا یادش بماند هر اسم مال کدام شخصیت است و کجای نقشه‌ی داستان قرار دارد. سخنرانی ها هم که واقعا خسته‌کننده بودند. باعث شدند از مارال و آلنی هم دلم زده شود. جای این همه‌ حرف در داستان نیست. دیالوگ های دو سه صفحه ای...

امیدوارم جلد بعدی بهتر از این یکی باشد و خاطره‌ی خوب آتش بدون دود را برایم خراب نکند...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.