یادداشت
1402/10/24
از دیدِ من، هملت، گرانیگاهِ سه خصلت آدمی است: خشم، اندوه و دیوانگی. در کنار این سه، بلاهتی عجیب در امرِ انتقامگیری و کینجویی روایت را به پایانی پیشبینیناپذیر میرساند. در عینِ حال تناقضها و کشمکشهای درونیِ یک انسانِ غمزدهی خشمگینِ دیوانه که در مواضعی جنبهای جهانشمول مییابد رازِ ماندگاری همهزمانیِ اثر است. و درنهایت ما با نوعی گیجی با عموم شخصیتهای محوریای که در داستان شناختهایم وداع میکنیم با این پرسشها که آیا هملت خواهان کینخواهی بوده است؟ آیا مردهگان سزاوار مرگ بودهاند؟ آیا این مرگهای اتفاقی، خواستهی سرنوشتی محتوم بوده است یا پیامدهای یک قتلِ گناهآلود و فجیع؟! درنهایت فکر میکنم هملت به خاطر طرح داستانیاش مشهور نیست. (چراکه شکسپیر آثاری با طرح داستانی به مراتب پیچیدهتر و پرداختهشدهتری دارد). بهنظرم، هملت دو چیز را خوب دارد: یک شخصیتِ پرداختهشده (خودِ هملت) و چند مواجههی روانی باشکوه و فکرشده با معانی و مفاهیم بنیادی زندگی.
8
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.