یادداشت راحله سادات میرمحمدی
1402/3/5
اگه یه وقت خواستی گریه کنی و دیدی اشک نداری، اون وقت میفهمی...میفهمی که مردی. نقطهی اوج داستان انتهای جلد دوم بود و به آرامی نمودار از ابتدای جلد سه روند نزولی گرفت. این جلد هم مثل دو جلد قبلی توصیفات دقیق و جزئی و بعضا زیادی داشت که مقتضای ژانر فانتزی و وحشت هست. اما روند سریع و نثر روان داستان خواننده رو با خودش دنبال میکرد و این مهمترین نقطهی قوت کتاب برای همراه کردن مخاطب نوجوان و بی حوصلهی امروزی بود.
19
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.