یادداشت سید محمدعلی نیکنام
1402/4/10
«معرفی همزاد داستایوفسکی» تا به حال با خود به رقابت نشستهاید؟ با کسی مثل خودتان چطور؟ همان که در همان جایی مینشیند که شما میتوانستید یا توانسته بودید بنشینید همان که مثل شما پیراهن چهارخانه آبی تنش میکند مثل شما موهایش را شانه میزند و دندانهایش مثل شما هنگام لبخند از سفیدی برق میزند همانی که همه دوستش دارند و در قلب نگهبان بد اخلاق اداره هم جا دارد شاید در وهلهی اول با خودتان بگویید چرا با او رقابت کنم وقتی میشود رفاقت کرد اما همیشه آن منِ دیگر شما، آن همزاد در نگاه اول دوستداشتنی(زیرا انسان ابتدا خودش را باید دوست بدارد)، آنطور که فکرش را میکنید دوستتان نمیماند. او سرِ ناسازگاری با شما برمیدارد. با هزار حقه و کلک زیر پوستی میان دوستانتان، آبرویتان را میریزد و وقتی چیزی مثل یک بهانهی خیلی خوب برای خُرد کردن شما دستش آمد آن را عین پتک بر سر شما میکوبد و بعد هر ضربه قهقههای شیطانی سر میدهد و در نهایت جایگاهتان را که سالها برای به دست آوردنش عرق جبین و کد یمین خرج کرده بودید با همان طرفندهای شیطانیاش مال خود میکند و عین دستمال کهنه که زمین شوی و زیر دست پاست شما را دور میاندازد. فیودور داستایوفسکی در داستان همزاد به سراغ این پدیده رفته و با هنری تمام آن را به قلم درآوردهاست. شخصیت پردازی داستایوفسکی از شخصیتها در داستان به شکلیست که ابتدا بهنظرتان میرسد داستایوفسکی روانشناس بوده و سپس نویسنده شده است، از بس توصیفات دقیق و روانکاوانه در داستانش وجود دارد. خواندن این کتاب را به تمامی علاقهمندان به خود و همهی آنهایی که خودشان را از بدی مبرا نمیدانند توصیه میکنیم. #کتابهاییکهازخوردنشانلذتبردهام #همزاد #فیودور_داستایوفسکی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.