یادداشت زینب
1404/3/2
آنا به دنبال برادرش ویلیام روزنامه نگار وارد شهری عجیب میشود. شهری که اغلب افراد بی خانمان هستند و زایش در آن شهر متوقف شده و هیچ کودکی به دنیا نمیآید. «سرقت غذا چنان در خیابانها رواج دارد که دیگر حتی جرم هم محسوب نمیشود» بدبینی، اضمحلال و نابودی شرایط انسانی فضایی تیره و تار را به تصویر می کشد. «انتظار ندارم اوضاع را درک کنی. تو هیچ چیز ندیدهای و حتی اگر سعی کنی نمیتوانی این وضع را مجسم کنی. اینها آخرینها هستند امروز خانهای سر جایش است و فردا دیگر نیست. خیابانی که دیروز در آن قدم میزدی امروز دیگر وجود ندارد. حتی آب و هوا دائما در حال تغییر است. چشمهایت را مدتی ببند بچرخ و به چیز دیگری نگاه کن، آن وقت میبینی چیزی که در برابرت بوده ناگهان ناپدید شده است.» (ص 5) <a href="http://teshinpe.com/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%BE%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1/">منبع</a> استر نویسندهای است که در آثارش نفرت خود را از شهر و شهرنشینی به خوبی بیان میکند. او در کشور آخرینها به مظاهر مدرنیته و شهرنشینی به شدت تاخته و با توجه به نوع نگاهش، مصائب کلان شهرها را با روشی قابل لمس ارائه میکند. این اثر ظاهرا جهان دیگری را توصیف میکند که با جهان واقعی ما متفاوت است. شهری سراسر دگرگون شده در دنیایی دیگر که هیچ قرابتی با دنیای کنونی ما ندارد. شهری وحشتناک و عاری از هر گونه سرزندگی و شادابی اما در حقیقت این شهر استعارهای است از دنیای مدرن ما. خود او درباره کتابش میگوید: «شهری که آنا به آن سفر کرده، شهری است که ما سالهاست در آن زندگی می کنیم اما آنقدر به آن عادت کردهایم که آن را نمی بینیم». شهرها همچون گردابهایی ظاهر میشوند که بی هیچ ترحمی ساکنان خود را به اعماق میکشانند. انسان در این رمان، انسان معاصر است که همواره در حسی از بی اعتمادی و وحشت روزگار میگذراند. <a href="http://vista.ir/paper/3949">منبع</a>
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.