یادداشت مهدی منزوی

        "چهل سالگی" اثر "ناهید طباطبایی ۱۳۷۹"
یک رمان کوتاه ۹۰ صفحه ای درباره یک برهه از زندگی یک زن ایرانی چهل ساله بنام آلاله. البته یک فیلم سینمایی هم با اقتباس از این کتاب ساخته شده به همین نام با بازی عزت الله انتظامی، محمدرضا فروتن، و لیلا حاتمی که در سال ۱۳۸۸ اکران شده. متاسفانه مثل اکثر اقتباس‌ها کتاب خیلی بهتر از فیلمش هست البته به نظر من. خودم هم یادم نبود فیلمی از روش ساخته شده، آخر داستان یادم افتاد بعد رفتم فیلمش رو هم دیدم. نمیدونم چرا تو فیلم شوهر نگار (آلاله) چهل سالش شده در حالیکه موضوع اصلی کتاب آلاله چهل ساله هست! در اوایل کتاب آلاله وقتی یک مرد نگاهش میکنه، با خودش میگه :"به یک زن این‌طوری نگاه نمی‌کنند. وقتی به یک زن چهل‌ساله این طوری نگاه کنند، بلافاصله فکر می‌کند یا صورتش کثیف است یا خیلی بی‌ریخت شده."
آلاله بیست سال پیش وقتی دانشجوی موسیقی بوده، پسری رو دوست داشته بنام هرمز، ولی با مشکلاتی که اوایل انقلاب بوجود اومده بود، هرمز مهاجرت میکنه خارج. آلاله موسیقی و نوازندگی رو رها میکنه و با فرهاد ازدواج می‌کنه و الان یک دختر دانشجو دارن. حالا این آقا هرمز قراره برای رهبری یک ارکستر سمفونیک برگرده ایران و آلاله جایی کار میکنه که مسولیت هماهنگی اجرای این ارکستر به او سپرده میشه. آلاله با یادآوری خاطرات گذشته دچار تشویش میشه، نمیدونه چطور به شوهرش بگه، هرچند اون هرمز رو میشناسه و از گذشتشون خبر داره. 
آلاله با خودش میگه:" دوست داشتن یا عادت کردن مسئله اینجاست، عشق یا عادت؟ ... عشق با هیجان، بی‌فکری و غم همراه است اما دوست داشتن استوار، آرام و منطقی است."
دخترش شقایق با پدرش صمیمی‌تره تا با مادر ولی آلاله کم کم احساس می‌کنه دخترش حالا زن کوچکیه که می‌تونه همدم اون باشه و باهاش درد‌دل کنه. "مگر نه اینکه همه سالخوردگان، کودکانی می‌شوند که به محبت مادرانه فرزندانشان نیاز دارند؟" (این صمیمیت دختر با باباش در فیلم خیلی حال بهم زنه، تازه دختر تو فیلم بچه دبستانیه نه دانشجو!)
در ادامه داستان خوب پیش میره و خوب هم تموم میشه، برعکس پایان کلیشه‌ای فیلم!
من نمیدونم چرا این کتاب رو از روی قفسه کتابفروشی برداشتم، شاید چون خودم چهل‌سالگی رو رد کردم، توجهم رو جلب کرد ولی در‌کل ارزش خواندن داشت. بعد از خوندن کتاب فکرم رفت تو یسری از هم سن و سالهای خودم چه زن چه مرد که الان به فکر عمل زیبایی افتادن انگار واقعا یسری تو این سن دجار بحرانهایی میشن شاید هم من دچار سوگیری شدم! باید دوباره به کتاب "هنر شفاف اندیشیدن" رجوع کنم. 

#چهل_سالگی #ناهید_طباطبایی #نشر_چشمه


      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.