یادداشت
1401/3/29
نامهای منتشر شده است از استفان مالارمه، شاعر فرانسوی، که وقتی بیستوپنج ساله بود و معلمی در دهات فرانسه، آن را از سر دلتنگی برای دوستش در پاریس نوشت. شاعر که محو آوای زنجرهای شده بود نامه را اینطور پایان میدهد: «همین دیروز بود که بر ساقهی جوان گندمی صدای مقدس زمین پاک را به گوش شنیدم، صدایی یکنواختتر و هماهنگتر از آواز پرنده، آن پسر درختان در شب روشن، که بهرهای از ماه و ستارگان دارد، و بهرهای از مرگ. اما، مهمتر از آن، صدایی یکنواختتر و هماهنگتر از صدای یک زن، زنی که مقابلم راه میرفت و میخواند، و در تار و پود صدایش میشد لرزش صد واژه را به چشم دید ـ صدایی آبستن خلأ! تمام سعادتی را که زمین در تملک خود داشت، آنگاه که هنوز به ماده و روح قسمت نشده بود، آوای یگانهی زنجره در بر داشت.» ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی دوازدهم، سال 1395.
2
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.