یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

        #زان_تشنگان رو هدیه گرفتم. یه درخواست دادم و چند نفر خواستن که اجابتش کنن. اولش برام شوخی بود. ولی جدی جدی صاحب کتاب شدم. نمیدونم چرا دلم میخواست این کتاب رو بخونم. منی که به نظرم #کآشوب اونقدر که باید قوی نبود و حتی دلم نخواسته بود #رستخیز رو بخونم. اگه مخاطب کتابهای عاشورایی باشید حتما با اسم این سه کتاب برخورد کردید. یک مجموعه از نشر اطراف با سردبیری خانم نفیسه مرشدزاده، که روایت آدمها از روضه رو جمع آوری کرده. نه فقط روضه بلکه نسبت آدمهاست با #امام_حسین. #کربلا هیئت های قدیمی و جدید. من بیشتر از این حرفی ندارم برای معرفی کتاب. کتابی که منو با خودش همراه کرد. روایت هایی که قوی تر از روایت های مجموعه اول بودن. اکثرا خوب شروع میشدن و خوب ادامه پیدا میکردن. اما فقط بعضی هاشون سر ضرب تموم شد. بعضی جمله ها اواخر بعضی روایت ها بود که به نظرم نویسنده بعد از اون دیگه نباید ادامه میداد.
این کتاب یه آش در هم جوشه که همه چیز داره. از معجزه و شفا گرفته تا تنبیه آدم ها. روضه های خونگی یا هیئت های نامی.
موقع خوندن این کتاب مدام به این فکر میکردم که من اگه قرار باشه روایت خودم رو بنویسم کدوم روایت رو مینویسم؟
روایت #تعزیه هایی که به دلم موند یا روایت حلیم های شب #تاسوعای خونه مامانی؟
امروز با خوندن این کتاب دچار کشف و شهود شدم. توی کتاب تقریبا درباره دسته های کوچیک تهران چیزی ننوشته. درباره محله هایی که هر کوچه تکیه خودش رو داره. بعضی از تهدانی همیشه حسرت اجتماع های بزرگ شهرهای دیگه رو میخورن و اینکه عزاداری #تهرانی ها بی نظمه. ولی یکهو این کتاب منو دچار کشف و شهود کرد که این بی نظمی خودش یه نظم خاصه که تهران رو متفاوت کرده با جاهای دیگه. 
پ.ن #روایت زیاد بخونید. داستان واقعی آدمها رو(البته من نمیدونم آیا واقعا همه آنچه که خوندم واقعی بود یا بخشیش حاصل تخیل نویسنده) 
مخصوصا اگه داستان نویس هستید روایت زیاد بخونید. مثلا من تو رمان تازه ای که دارم مینویسم یه خانواده بزاز هستن که خودشون یه هیئت درست و درمون دارن. ولی با خوندن این کتاب فهمیدم که #هیئت صنف بزازها تو بازاره و آداب و مناسک خاصی داره. حالا حتما باید برای این دسته #عزاداری هم یه جایی تو دل داستانم باز کنم.
      
5

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.