یادداشت ریحانه سادات صدر

اکثرا وقتی
        اکثرا وقتی با آدم‌ها صحبت می‌کنم، می‌بینم که لابلای حرف‌هایشان، از نقطه عطفی در زندگی‌شان حرف می‌زنند. یک حس، یک اتفاق، یک آدم، یک فیلم، یک کتاب، “یک تغییر”. اکثرا هم نمی‌توانم دقیقا متوجه بشوم چرا فلان چیز آنقدر برایشان مهم شده. ممکن است به‌ظاهر خیلی خاص نباشد یا فکر کنم که کمی دارند اغراق می‌کنند. اما این تجربه چون جنسش از جنس درونی و برداشت شخصی انسانی است، هرگز آنطور که باید ماهیتش قابل کشف نیست. مثلا دقیقا نمی‌فهمم چرا دوستم آنقدر شیفته سری کتاب های جودی دمدمی است، یا چرا برادرم نمی‌تواند دست از دیدن انیمیشین «آن سوی پرچین» بردارد، یا مثلا چرا پدرم اینگونه دلباخته آهنگ «باید خریدارم شوی» همایون شجریان است و مدت های مدید ما تحت خشونت ماشینی، فقط این آهنگ را در ماشین میشنیدیم!
برای من چیزهای بسیاری نقطه‌های عطف زندگی‌ام محسوب می‌شوند؛ از تماشای هرساله انیمیشن کورالین از ۷ سالگی‌ام تا الان، وابستگی‌ام به اشعار سهراب سپهری، دوست‌داشتن فیلم «ورود آقایان ممنوع» رامبد جوان و حفظ بودنش دیالوگ هایش، علاقه‌ام به نوشتن نامه های دست‌نویس و محترم شمردن تقریبا هر دست خطی و دیدن روح آدم‌های نویسنده در یادداشت ها، نافذ بودن چشمان شهید آوینی و سحرآمیز بودن نوشته هایش، علاقه وافرم به آسمان و وجود عکس‌هایش در قریب به ۵۰ درصد از حجم اس‌دی کارت دوربینم، علاقه‌ام به چیزهای قدیمی سنتی و گریزان بودن از چیزهای مدرن و رباتی‌ و بی‌روح! 
کتاب «بهم میاد؟» هم از آن عطف های پررنگ زندگی‌ام است. کتابی که ۱۵ سالگیم به هدیه پدر شروع به خواندنش کردم. اما به روحم نفوذ کرد. فهمیدمش و دریچه‌های زیبایی برایم باز کرد. برایم دیدن احساسات درونیِ دختری شبیه به خودم و مواجه‌اش با این مقوله خاص و پیچیده «حجاب» بسیار خواندنی بود. تقابل کشش های درونی‌اش، تک و تنها بودنش، مورد اتهام و پرسش قرار گرفتنش، تردید‌هایش و -انتخاب کردن رفتار والاترش- در مواجهه با پسری که دوستش دارد.
 اَمَل فقط برایم یک کاراکتر کتاب محسوب نمی‌شود. من قصه های اَمَل و غریب بودن او را دو سال بعد در ۱۷ سالگی‌ام در کشوری غریب تجربه کردم و تازه انگار برایم آشکار میشد که اَمَل واقعا انتخاب بزرگی کرده.  در جایی با فرهنگ متفاوت، سرانجام دست به انتخاب حجابی زده که قرار است چهره‌اش را در اواسط نوجوانی بین دوستانش، منفور کند! ناسزا ها بشنود و پسران مدرسه خیال کنند که او در اثر ازدواج با یک شتردار پیر عرب دست به چنین کاری زده!
 اَمَل دوستم شد و بعد در زندگی‌ام خیلی جاها به انتخاب ‌هایش نگاه کردم. دیدم که چگونه خواست هویت خودش را میان هیاهوهای فریبنده بسازد. کتاب «بهم میاد؟» نه یک شاهکار ادبی است نه برنده جایزه نوبل، اما یک‌جاهایی راهنمایِ من بوده و مهم‌تر از همه؛ «دوستش دارم!»
      
10

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.