یادداشت
1403/3/31
این کتاب را انتشارات پرتقال در مجموعه کتابهای «من خودم را دوست دارم» قرار داده است. آنچنان که از عنوان کتاب برمیآید معرفی کودکانیست که ساکتند اما خجالتی نیستند یعنی کودکان درونگرا. کودک درونگرا انرژی خود را با مشغولیتهای بیرونی از دست میدهد. برعکس، کودک برونگرا همه انرژی خود را در تعامل با عوامل بیرونی به دست میآورد. هر دو نوع شخصیت قابل پذیرش و احترام هستند. اولین نگرانی والدین و سایر بزرگسالانی که با کودکان درونگرا سروکار دارند این است اگر این کودکان به این شیوه ادامه دهند در این جهان برونگرا موفق خواهند بود؟ آیا لازم نیست مجبورشان کرد تا کمی برونگراتر شوند؟ جواب منفیست. مشروط به اینکه منابع تامین، توزیع و تلطیف انرژی به شیوهای درست هدایت شود. به طور مثال بايد به فرزند درونگرای خود کمک کرد تا تعارضات زورگویی و سایر چالش های اجتماعی خود را مدیریت کند. افراد زیادی هستند که در کودکی درونگرا بودند اما در بزرگسالی افراد شاد موفق و بااعتمادبنفسی تبدیل شدند. از نکات خوب این کتاب هم این است که برخلاف بعضی بزرگترها، مادر امیل او را قبول دارد. اما اولین نکتهای که نویسنده به آن دقت نکرده این است که اکثر کودکان خجالتی هستند وقتی این کتاب را بخوانند به خود خواهند گفت اما من خودم میدانم خجالتی هم هستم پس کتاب را به کناری میگذارد. بهتر بود نویسنده به این موضوع توجه میکرد که اشکالی ندارد که کودک خجالتی نیز باشد چرا که کمکم با گذر زمان یاد میگیرد تا خود را نشان دهد، بخصوص که فرد خجالتی خود چندان در این رفتار مقصر نیست و عوامل ژنتیکی و عوامل بیرونی دیگر موثرترند. این نکته باعث شده بیشتر از اینکه کتاب بین کودکان مخاطب واقعی داشته باشد بین بزرگسالان مخاطب داشته باشد. در مورد شخصیت پردازی که هم از طریق تصویر و هم از طریق متن صورت گرفته است باید گفت در تصویر امیل پسری با رنگ پوست کمی تیره ترسیم شده است. این خود میتواند دلیلی باشد تا ناخودآگاه کودک خود را کمتر از دیگران ببیند و این نکته مدنظر تصویرگر بوده است اما آنچه که به خوبی از تصویر بر میاید اعتماد بنفس امیل است که بسیار خوب لحاظ شدهاست و کودک این حس مثبت را دریافت میکند. آنچه که تصویر از دنیای امیل به ما میدهد شور و نشاط یک زندگی آرام است سنجابی که بادبادک هوا میکند امیل که بر پشت دایناسور سوار است پاندایی که شیپور وی زند و ... . اغلب همه چیز کوچک اما شاد و پر رنگ ترسیم شدهاند مثل خود امیل. متن کتاب نیز به لطافت تصاویر است مثلا در قسمتی از متن میخوانیم: «باز شدن ملایم شکاف زیر خاک را احساس میکنم درخت بلوطی بی سر و صدا در دل زمین دارد رشد می کند تا بعدا بزرگ و قوی توی رو شنایی سر دربیاورد! قوی شدن «بی سر و صدا» هم می شود!» زاویه دید اول شخص است و امیل درون و بیرون خود را وصف میکند گره ای وجود ندارد پس داستانی هم شکل نمی گیرد. در صفحه یکی مانده به آخر با عنوان یادداشت نویسنده خانم پاورز انگیزه خود را از نوشتن اثر که الهام گرفته از کودکی خود و دخترش است بیان میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.