یادداشت سجاد معینی پور
1400/10/21
از جایی به بعد نتوانستم خواندن دقیق کتاب را ادامه دهم، به همان دلیل که از خواندن «سور بز» دست کشیدم. کتاب تقریبا شامل دو قسمت میشود؛ قسمت اول روایت کودکی تا جوانی زینب سلبی، دختر خلبان شخصی صدام است. از آنجا که خانواده سلبی با صدام روابط نزدیکی داشته، در این قسمت درک واقعیتری نسبت به اخلاقیات و رفتار صدام پیدا میکنیم. دیکتاتوری که اطرافیانش را به رقابت برای اثبات وفاداری وامیداشت، روابط جنسیاش بیضابطه بود، افکار و سبک زندگیاش را به کل جمعیت عراق تحمیل کرد و سایه ترس را بالای زندگی عراقیها نگه داشت(تقریبا همان چیزهایی که برای دیکتاتور دومینیکن، رافائل تروخیو در کتاب سور بز برقرار بود). در قسمت دوم و با مهاجرت خانم سلبی به آمریکا، بیشتر داستان حول اتفاقات زندگی ایشان، فارغ از روایت ادامه زندگی صدام میچرخد. البته جابهجا تاثیراتی که زندگی گذشتهی او بر احوالات کنونیاش داشته گوشزد میشوند. این کتاب از این منظر که زندگی خصوصی یک دیکتاتور مانند صدام را مقابل چشمان همگان قرار میدهد چه بسا ارزش بالایی داشته باشد؛ به خصوص برای متفکران حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی و مواردی از این دست. اما برای مخاطب عمومی که به دنبال خواندن یک رمان است،با همان اهدافی که معمولا یک رمان خوانده میشود، نمیتواند کتاب در خور توجهی باشد. در واقع این کتاب صرفا به قلم درآوردن اتفاقاتی است که بر خانم سلبی گذشته، بیآنکه بخواهد انسجام یک رمان را پیدا کند. هر اتفاق صرفا به سبب اتفاق افتادنش در کتاب نقل میشود، نه اینکه با روایت نشدنش، فهم ناقصی در مخاطب ایجاد میشود. البته اقتضای کتابهای متعهد به واقعیت شاید چیزی جز این نمیتواند باشد. اما به نظرم اگر مقطع زمانی کوتاهتری برای روایت انتخاب شده و کمبودهای قصه به واسطه تخیل کامل میشدند، خروجی جذابتری از آب در میآمد. اینگونه با یک صدام و یک زینب سلبی مواجه هستیم که تکمیل پازل شخصیتیشان برایمان جذاب است؛ نه با ضدقهرمان و قربانیای کلیشهای که از قبل تکلیفشان برایمان مشخص است و صرفا به واسطه تشدید نفرت و همدردی، خواندن کتاب را ادامه دهیم.
4
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.